Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
biosphere
U
زیست سپهر
biogenosphere
U
زیست سپهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
sky
U
سپهر
skies
U
سپهر
spheres
U
سپهر
heaven
U
سپهر
heavens
U
سپهر
hydrosphere
U
اب سپهر
sphere
U
سپهر
geosphere
U
زمین سپهر
ecosphere
U
بوم سپهر
chromosphere
U
فام سپهر
ionosphere
U
یون- سپهر
lithosphere
U
خاک سپهر
troposphere
U
زیرین سپهر
thermosphere
U
گرما سپهر
magnetosphere
U
مغناطیس- سپهر
mesosphere
U
میان- سپهر
phytosphere
U
گیاه- سپهر
photosphere
U
نور سپهر
centrosphere
U
گردان سپهر
stratosphere
U
لایه- سپهر
pedosphere
U
خاک- سپهر
barysphere
U
گردان سپهر
oceanic troposphere
U
گرم - سپهر اقیانوس
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
biogen
U
زیست زا
symbion
U
هم زیست
bio-
U
زیست -
subsistence
U
زیست
performance of the dam
U
زیست سد
biological chemistry
U
زیست شیمی
biometrics
U
زیست سنجی
biomechanics
U
زیست مکانیک
libidinal
U
زیست مایهای
biometrics
U
زیست سنجش
biometry
U
زیست سنجی
exvia
U
برون زیست
liveware
U
زیست افزار
biopolymer
U
زیست بسپار
biospher
U
زیست کره
biotype
U
زیست گروه
life force
U
زیست نیرو
life space
U
فضای زیست
colony
U
زیست گاه
biotechnology
U
زیست فناوری
homeland
U
زیست بوم
eco-
U
زیست بوم
biological clock
U
زیست گشت
biogases
U
زیست گاز
biogas
U
زیست گاز
homelands
U
زیست بوم
livability
U
زیست پذیری
joie de vivre
U
زیست شادی
biome
U
زیست بوم
biochemists
U
زیست شیمیدان
biochemist
U
زیست شیمیدان
subsists
U
زیست کردن
subsisting
U
زیست کردن
subsisted
U
زیست کردن
subsist
U
زیست کردن
inhabitant
U
زیست کننده در
work
U
زیست عمل
worked
U
زیست عمل
biology
U
زیست شناسی
biochemistry
U
زیست- شیمی
biochemistry
U
زیست شیمی
biologically
U
زیست شناختی
biological
U
زیست شناختی
environments
U
محیط زیست
biologist
U
زیست شناس
modus vivendi
U
شیوه زیست
existences
U
زیست موجودیت
existence
U
زیست موجودیت
libido
U
زیست مایه
viability
U
زیست پذیری
subsistence
U
مربوط به زیست
settlement
U
زیست گاه
settlements
U
زیست گاه
libidos
U
زیست مایه
environment
U
محیط زیست
biophysics
U
زیست- فیزیک
biosphere
U
فضای زیست
biosphere
U
زیست کره
subsistence
U
وسایل زیست
biogenetic
U
زیست زادی
biogenesis
U
زیست زاد
biogenic
U
زیست زاییده
bioluminescence
U
زیست تابی
biomass
U
زیست توده
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
biogenosphere
U
زیست کره
biome
U
اقلیم زیست
biogeography
U
زیست جغرافی
biologism
U
زیست شناسی
human biometric
U
زیست سنجی انسانی
coexistent
U
باهم زیست کننده
environmentalists
U
محیط زیست گرا
environmentalist
U
محیط زیست شناس
environmentalist
U
محیط زیست گرا
environmentalists
U
محیط زیست شناس
lacustrine
U
زیست کننده دردریاچه
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
eco-tech
U
فناوری زیست بوم
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
geobiology
U
زمین زیست شناسی
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
biodegradable
U
زیست تجزیه پذیر
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
bioclimatology
U
زیست اقلیم شناسی
biocid
U
زیست کش مانع حیات
biochemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
biologism
U
زیست شناختی نگری
limicoline
U
زیست کننده درساحل
limnetic
U
زیست کننده در اب شیرین
viable
U
زیست پذیر ماندنی
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
biomass pyramid
U
هرم زیست توده
limnic
U
زیست کننده در اب شیرین
biochron
U
زیست زمان جانداران
biological chemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
life zone
U
منطقه زیست شناسی
proclimax
U
منطقه زیست جانوریاگیاهی
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
saltwater
U
زیست کننده در اب شور
eco-technology
U
فناوری زیست بوم
phenology
U
زیست پدیده شناسی
stenobathic
U
درعمق کم زیست کننده
biological control
U
کنترل زیست شناختی
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
biologic
U
زیست شناسی معرفت الحیات
green PC
U
رایانه زیست بوم دوستانه
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
host organism
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
انگلی شدن
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
biomass feedstock
U
مواد اولیه زیست توده
host
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
bio-
U
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
may fly
U
حشرهای که یک روز زیست میکند
mesarch
U
زیست کننده درناحیه مرطوب
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
saxatile
U
درسنگ زیست کننده یا روییده
live-in
U
زیست کننده در محل کار
xerophile
U
قابل زیست در محیطهای خشک
xerophilous
U
قابل زیست درمحیطهای خشک
gene analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
genetic analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
genetic screen
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
genetic screen
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
pharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
starch
[Amylum]
U
نشاسته
[زیست شیمی]
[غذا و آشپزخانه]
adenoid
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
stenohaline
U
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
xerophyte
U
گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
environmental services
U
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
medial meniscus
U
منیسک داخلی
[زیست شناسی]
[کالبدشناسی]
gene analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
genetic analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
lotic
U
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
pond life
جانوران بی مهره
[که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
endobiotic
U
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
biology
U
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
the Green Dot®
[recycling symbol]
U
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
java sparrow
U
نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
biodegraability
U
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
genetics
U
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
radiobiology
U
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
limnology
U
بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
sere
U
تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
greenwash
U
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
biocenology
U
رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
U
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
hematology
U
شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biogeography
U
رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology
U
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
colony
U
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
biochemists
U
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemist
U
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
agrobiology
U
مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
lateral meniscus
U
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com