English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biopolymer U زیست بسپار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
polymers U بسپار
polymer U بسپار
tail to tail polymer U بسپار دم به دم
terpolymer U سه بسپار
head to head polymer U بسپار سر به سر
head to tail polymer U بسپار سر به دم
organic polymer U بسپار الی
synthetic polymer U بسپار زنجیری
linear polymer U بسپار خطی
isotactic polymer U بسپار تک ارایش
three dimensional polymer U بسپار سه بعدی
living polymer U بسپار زنده
atactic polymer U بسپار بی ارایش
polymerize U بسپار شدن
syndiotactic polymer U بسپار هم ارایش
photopolymer U بسپار نوری
polymer chemistry U شیمی بسپار
irregular polymer U بسپار نامنظم
polymerize U بسپار کردن
regular polymer U بسپار منظم
heat resistance polymer U بسپار گرمایی
heteropolymer U ناجور بسپار
high polymer U بسپار سنگین
condensation polymer U بسپار تراکمی
branched polymer U بسپار شاخهای
homopolymer U جور بسپار
inorganic polymer U بسپار معدنی
high polymer U بسپار بزرگ
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
polymerizability U قابلیت بسپار شدن
carbon chain polymer U بسپار زنجیر کربنی
homochain polmer U بسپار جور زنجیر
stereospecific polymer U بسپار فضا ویژه
polymolecular polymer U بسپار چند مولکولی
hetero organic polymer U ناجور بسپار الی
long chain polymer U بسپار بلند زنجیر
stereoregular polymer U بسپار فضا ویژه
stereoirregular polymer U بسپار بدون نظم فضایی
polymers U جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer U جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
symbion U هم زیست
biogen U زیست زا
performance of the dam U زیست سد
subsistence U زیست
bio- U زیست -
biological chemistry U زیست شیمی
exvia U برون زیست
colony U زیست گاه
biogases U زیست گاز
biotechnology U زیست فناوری
biogas U زیست گاز
biological clock U زیست گشت
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
joie de vivre U زیست شادی
liveware U زیست افزار
livability U زیست پذیری
life space U فضای زیست
life force U زیست نیرو
libidinal U زیست مایهای
eco- U زیست بوم
environments U محیط زیست
environment U محیط زیست
biophysics U زیست- فیزیک
biogenesis U زیست زاد
biogenetic U زیست زادی
biogenic U زیست زاییده
biogenosphere U زیست کره
biosphere U زیست سپهر
biosphere U فضای زیست
biosphere U زیست کره
libidos U زیست مایه
biogeographic U زیست جغرافیایی
inhabitant U زیست کننده در
biochemistry U زیست- شیمی
biochemistry U زیست شیمی
biologically U زیست شناختی
biological U زیست شناختی
biology U زیست شناسی
worked U زیست عمل
work U زیست عمل
biochemists U زیست شیمیدان
biochemist U زیست شیمیدان
subsists U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
subsist U زیست کردن
biogeography U زیست جغرافی
biotype U زیست گروه
biomechanics U زیست مکانیک
biometrics U زیست سنجی
biometrics U زیست سنجش
biogenosphere U زیست سپهر
existences U زیست موجودیت
biometry U زیست سنجی
existence U زیست موجودیت
libido U زیست مایه
viability U زیست پذیری
subsistence U مربوط به زیست
subsistence U وسایل زیست
biospher U زیست کره
modus vivendi U شیوه زیست
biome U زیست بوم
biome U اقلیم زیست
settlements U زیست گاه
biologism U زیست شناسی
settlement U زیست گاه
subsisted U زیست کردن
biologist U زیست شناس
biomass U زیست توده
bioluminescence U زیست تابی
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
environmentalists U محیط زیست شناس
eco-technology U فناوری زیست بوم
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalist U محیط زیست شناس
eco-tech U فناوری زیست بوم
environmental protection U حفاظت محیط زیست
biologism U زیست شناختی نگری
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
environmentalists U محیط زیست گرا
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
environmentalism U محیط زیست شناسی
environmentalism U محیط زیست گرایی
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
fluvial U زیست کننده در رودخانه
geobiology U زمین زیست شناسی
biomass pyramid U هرم زیست توده
human biometric U زیست سنجی انسانی
biochron U زیست زمان جانداران
biocid U زیست کش مانع حیات
biological control U کنترل زیست شناختی
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
life zone U منطقه زیست شناسی
phenology U زیست پدیده شناسی
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
limicoline U زیست کننده درساحل
limnic U زیست کننده در اب شیرین
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental benefit U فواید زیست محیطی
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
saltwater U زیست کننده در اب شور
coexistent U باهم زیست کننده
environmental costs U مضار زیست محیطی
viable U زیست پذیر ماندنی
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
live-in U زیست کننده در محل کار
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com