Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burrow
U
زیرزمین لانه کردن
burrowed
U
زیرزمین لانه کردن
burrowing
U
زیرزمین لانه کردن
burrows
U
زیرزمین لانه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anthill
U
خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
formicary
U
لانه مورچه لانه مور
formicarm
U
لانه مورچه لانه مور
hole
U
در لانه کردن
kennels
U
لانه کردن
kennel
U
لانه کردن
holing
U
در لانه کردن
holes
U
در لانه کردن
holed
U
در لانه کردن
nerd
U
اشیانه لانه کردن
nerds
U
اشیانه لانه کردن
nestle
U
لانه کردن اسودن
nestled
U
لانه کردن اسودن
nestles
U
لانه کردن اسودن
unearths
U
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearth
U
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearthed
U
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearthing
U
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unkennel
U
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
cellars
U
زیرزمین
cellar
U
زیرزمین
basement
U
زیرزمین
basements
U
زیرزمین
chthonic
U
ساکن زیرزمین
dunggeon
U
زندان زیرزمین
basement storey
U
طبقه زیرزمین
chthonian
U
ساکن زیرزمین
cellarage
U
فضای زیرزمین
airhole of a cellar
U
هواکش زیرزمین
under ground
U
سرداب زیرزمین
honey combing
U
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
trap to a cellar
U
دریچه زیرزمین در بیرون بنا
underground
U
واقع در زیرزمین زیر زمین
dowsing rod
U
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
kennel
U
لانه سگ
pips
U
لانه
doghouse
U
لانه سگ
den
U
لانه
pip
U
لانه
kennels
U
لانه سگ
dog hole
U
لانه سگ
doh hutch
U
لانه سگ
pipped
U
لانه
pipping
U
لانه
nests
U
لانه
dens
U
لانه
nest
U
لانه
nerds
U
لانه
nerd
U
لانه
kennels
U
لانه روباه
kennel
U
لانه روباه
termitary
U
لانه موریانه
homing
U
لانه گروی
pigeon-holes
U
لانه کبوتر
aviaries
U
لانه مرغ
piggery
U
لانه خوک
aviary
U
لانه مرغ
nest
U
لانه ساختن
piggeries
U
لانه خوک
pigeon hole
U
لانه کبوتر
pigeon-hole
U
لانه کبوتر
implantation
U
لانه گیری
nests
U
لانه ساختن
nidify
U
لانه ساختن
honey combed
U
لانه زنبوری
pigeon house
U
لانه کبوتر
vespiary
U
لانه زنبور
lair
U
کنام لانه
pigeonry
U
لانه کبوتر
honeycombs
U
لانه زنبوری
honeycomb
U
لانه زنبوری
lairs
U
کنام لانه
pigenhole
U
لانه کبوتر
termitarium
U
لانه موریانه
cubbyhole
U
لانه کبوتر
nest building
U
لانه سازی
nidificate
U
لانه سازی
forme
U
لانه یا جای خرگوش
duolateral coil
U
پیچک لانه زنبوری
cellular brick
U
اجر لانه زنبوری
pillbox
U
لانه توپ ومسلسل
pillboxes
U
لانه توپ ومسلسل
lodges
U
به لانه پناه بردن
lodged
U
به لانه پناه بردن
pesthole
U
لانه بیماری ومیکروب
dower
U
لانه خرگوش وغیره
lodge
U
به لانه پناه بردن
collenchyma
U
بافت لانه زنبوری
mason wasp
U
زنبور غیر اجتماعی لانه زی
wood boring
U
لانه کننده درمغز چوب
roosting
U
لانه مرغ جای شب بسر بردن
roosts
U
لانه مرغ جای شب بسر بردن
roost
U
لانه مرغ جای شب بسر بردن
roosted
U
لانه مرغ جای شب بسر بردن
harvest mouse
U
یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
holes
U
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole
U
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holing
U
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holed
U
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
Much as the snake hates the penny-royal, the herb .
<proverb>
U
مار از پونه بدش مى آید در لانه اش سبز مى شود .
bolt
U
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
house martins
U
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martin
U
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
bolting
U
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolts
U
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolted
U
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
martin
U
نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com