Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overcolour
U
زیاد لعاب دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enamel
U
لعاب دادن
baking enamel
U
لعاب دادن با گرما
enamel
U
لعاب دادن مینا
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
garnishing
U
زینت دادن لعاب دادن
overglaze
U
روی چیزی را لعاب دادن
glaze
U
لعابی کردن لعاب دادن
glazes
U
لعابی کردن لعاب دادن
gallvanize
U
لعاب دادن با فلز روی
polish the apple
<idiom>
U
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
gossamer
U
لعاب خورشید لعاب عنکبوت
pump handle
U
زیاد تکان دادن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن
slash
U
تخفیف زیاد دادن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن
luxuriating
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriates
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriated
U
اب وتاب زیاد دادن
to put it on
U
زیاد لعابش دادن
luxuriate
U
اب وتاب زیاد دادن
overrate
U
زیاد اهمیت دادن به
wiredraw
U
زیاد طول دادن
overcolour
U
زیاد اب وروغن دادن
overrates
U
زیاد اهمیت دادن به
overrated
U
زیاد اهمیت دادن به
slaughters
U
تخفیف زیاد دادن
overrating
U
زیاد اهمیت دادن به
over expose
U
زیاد روشنایی دادن
slaughtered
U
تخفیف زیاد دادن
slaughter
U
تخفیف زیاد دادن
to space out
U
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
anneal
U
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
fused
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
glaze
U
لعاب
slime
U
لعاب
coat of laquer
U
لعاب
glair
U
لعاب
glost
U
لعاب
enamel
U
لعاب
glazing
U
لعاب
mucilage
U
لعاب
frit
U
لعاب
bandolin
U
لعاب
coating varnish
U
لعاب
glazes
U
لعاب
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
varnishing
U
لعاب زدن به
varnishes
U
لعاب زدن به
salt glaze
U
لعاب نمکی
air thread
U
لعاب خورشید
washed mineral
U
لعاب سفیداب
glaire
U
سفیده لعاب
varnished
U
لعاب زدن به
varnish
U
لعاب زدن به
refractory enamel
U
لعاب نسوز
quince seed mucilage
U
لعاب بهدانه
apply glaze
U
لعاب کردن
enamel
U
لعاب مینا
glazes
U
لعاب شیشه
bands of turquoise
U
لعاب فیروزهای
phosphate finish
U
لعاب فسفات
base course
U
قشر لعاب
dipping enamel
U
لعاب شناور
insulating varnish
U
لعاب عایق
overglaze
U
با لعاب پوشاندن
overglaze
U
لعاب ثانوی
glaze
U
لعاب شیشه
enamel varnish
U
لاک لعاب
enamel coat
U
روکش لعاب
binder course
U
لایه یا قشر لعاب
glazing
U
پرداخت لعاب کاری
glaze finish
U
پرداخت برق یا لعاب
synthetic resin enamel
U
لعاب صمغ مصنوعی
enamelling oven
U
کوره لعاب دهی
vitreous enamel coating
U
روکش لعاب شیشهای
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
batted
U
لعاب مخصوص فروف سفالی
graniteware
U
فروف اهنی لعاب داراشپزخانه
bat
U
لعاب مخصوص فروف سفالی
gossamery
U
لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
bats
U
لعاب مخصوص فروف سفالی
bacino
U
سفال لعاب دار رنگی
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
aluminum pigmented dope
U
لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
glazing kiln
U
کوره لعابی کوره لعاب پزی
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
highs
U
زیاد
heavily
U
زیاد
not a lettle
U
زیاد
late
U
زیاد
highest
U
زیاد
high
U
زیاد
vastly
U
زیاد
greatly
U
زیاد
populous
U
زیاد
muckle
U
زیاد
intense
U
زیاد
for all the world
U
بی کم و زیاد
mickle
U
زیاد
superabundant
U
زیاد
tremendously
U
زیاد
mickle or muckle
U
زیاد
extortionate
U
زیاد
extortionary
U
زیاد
many
U
زیاد
much
U
زیاد
intensely
U
زیاد
numerous
U
زیاد
overmuch
U
زیاد
large adv
U
زیاد
plaguily
U
زیاد
immane
U
زیاد
swingeing
U
زیاد
plethoric
U
زیاد
copious
U
زیاد
squeamishness
U
زیاد
squeamishly
U
زیاد
over and above
U
زیاد
no end of
U
زیاد
profusely
U
زیاد
profoundly
U
زیاد
overly
U
زیاد
rife
U
زیاد
quite a few
<idiom>
U
زیاد
heartbreak
U
غم زیاد
fulsome
U
زیاد
supererogatory
U
زیاد
highly
U
زیاد
extensive
U
زیاد
wider
U
زیاد
intensively
U
زیاد
widest
U
زیاد
widely
U
زیاد
too
U
زیاد
heart break
U
غم زیاد
wide
U
زیاد
outrageously
U
زیاد
very
U
زیاد
immoderate
U
زیاد
in quantities
U
زیاد
egregiously
U
زیاد
in excess
U
زیاد
effusively
U
زیاد
glaring
U
زیاد
hugely
U
زیاد
mortally
U
زیاد
generous
U
زیاد
ranksack
U
زیاد
thickest
U
زیاد
excessive
U
زیاد
thicker
U
زیاد
thick
U
زیاد
to a large extent
U
زیاد
greatest
U
زیاد
great
U
زیاد
too much
U
زیاد
great-
U
زیاد
tabes
U
ضعف زیاد
profound interest
U
دلبستگی زیاد
overmoke
U
زیاد سیگارکشیدن
superrabundant
U
خیلی زیاد
riches
U
ثروت زیاد
longest
U
مدت زیاد
longs
U
مدت زیاد
on a grand scale
<adv.>
U
به مقدار زیاد
rigors
U
دقت زیاد
overrider
U
حق دلالی زیاد
tabes
U
لاغری زیاد
amplitude
U
فاصلهء زیاد
swingeing damages
U
خسارات زیاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com