Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 242 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wiredraw
U
زیاد طول دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
fuse
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
overrate
U
زیاد اهمیت دادن به
overrated
U
زیاد اهمیت دادن به
overrates
U
زیاد اهمیت دادن به
overrating
U
زیاد اهمیت دادن به
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slaughter
U
تخفیف زیاد دادن
slaughtered
U
تخفیف زیاد دادن
slaughters
U
تخفیف زیاد دادن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن
luxuriate
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriated
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriates
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriating
U
اب وتاب زیاد دادن
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
anneal
U
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
over expose
U
زیاد روشنایی دادن
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
overcolour
U
زیاد لعاب دادن
overcolour
U
زیاد اب وروغن دادن
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
pump handle
U
زیاد تکان دادن
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
to put it on
U
زیاد لعابش دادن
to space out
U
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
Other Matches
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
for all the world
U
بی کم و زیاد
populous
U
زیاد
heart break
U
غم زیاد
profoundly
U
زیاد
immane
U
زیاد
in excess
U
زیاد
egregiously
U
زیاد
widely
U
زیاد
ranksack
U
زیاد
over and above
U
زیاد
intense
U
زیاد
superabundant
U
زیاد
effusively
U
زیاد
glaring
U
زیاد
intensely
U
زیاد
vastly
U
زیاد
profusely
U
زیاد
highly
U
زیاد
rife
U
زیاد
great
U
زیاد
great-
U
زیاد
greatest
U
زیاد
late
U
زیاد
many
U
زیاد
mickle
U
زیاد
mickle or muckle
U
زیاد
muckle
U
زیاد
not a lettle
U
زیاد
excessive
U
زیاد
large adv
U
زیاد
too
U
زیاد
outrageously
U
زیاد
greatly
U
زیاد
wide
U
زیاد
wider
U
زیاد
widest
U
زیاد
plethoric
U
زیاد
in quantities
U
زیاد
plaguily
U
زیاد
no end of
U
زیاد
copious
U
زیاد
numerous
U
زیاد
extortionate
U
زیاد
heavily
U
زیاد
much
U
زیاد
heartbreak
U
غم زیاد
extortionary
U
زیاد
fulsome
U
زیاد
thicker
U
زیاد
swingeing
U
زیاد
thick
U
زیاد
extensive
U
زیاد
very
U
زیاد
highs
U
زیاد
highest
U
زیاد
too much
U
زیاد
mortally
U
زیاد
to a large extent
U
زیاد
thickest
U
زیاد
supererogatory
U
زیاد
squeamishness
U
زیاد
squeamishly
U
زیاد
intensively
U
زیاد
immoderate
U
زیاد
tremendously
U
زیاد
hugely
U
زیاد
generous
U
زیاد
high
U
زیاد
overmuch
U
زیاد
overly
U
زیاد
quite a few
<idiom>
U
زیاد
excessive eating
U
خوردن زیاد
slashing
U
تخفیف زیاد
excessive love
U
دوستی زیاد
with much regret
U
با تاسف زیاد
to run rup
U
زیاد کردن
to toll up
U
زیاد شدن
quantity
U
تعداد زیاد
interminableness
U
درازی زیاد
exquisite taste
U
سلیقه زیاد
expanses
U
فضای زیاد
expanse
U
فضای زیاد
jillion
U
مقدار زیاد
longings
U
ارزوی زیاد
longing
U
ارزوی زیاد
fervidity
U
گرمی زیاد
exuberantly
U
بفراوانی زیاد
wide apart
U
زیاد از هم جدا
escalate
U
زیاد شدن
escalated
U
زیاد شدن
magna cum laude
U
با امتیاز زیاد
mass bombing
U
بمباران زیاد
escalating
U
زیاد شدن
mass casualties
U
تلفات زیاد
tabes
U
لاغری زیاد
swingeing damages
U
خسارات زیاد
macro
U
رشد زیاد
long range
U
با برد زیاد
escalates
U
زیاد شدن
latifundia
U
املاک زیاد
left over
U
زیاد امده
to overleap oneself
U
زیاد دورافتادن
to be left
U
زیاد امدن
overlabour
U
زیاد کارکردن
tabes
U
ضعف زیاد
so much
<idiom>
U
مقدار زیاد
long precision
U
دقت زیاد
violent pain
U
درد زیاد
frequent visiting
U
دیدنی زیاد
with many regrets
U
با تاسف زیاد
floridly
U
با ارایش زیاد
high precison
U
دقت زیاد
high pressure
U
فشار زیاد
wheen
U
تعداد زیاد
full tilt
U
باسرعت زیاد
h.f.
U
بسامد زیاد
on the warpath
<idiom>
U
عصبانیت زیاد
eclat
U
سروصدا زیاد
grnish
U
زیاد کردن
heavy poll
U
رایهای زیاد
high altitude
U
از ارتفاع زیاد
furor
U
خشم زیاد
high altitude
U
ارتفاع زیاد
infinitely
U
خیلی زیاد
high spin
U
چرخش زیاد
in large
U
بمقیاس زیاد
fervidness
U
گرمی زیاد
increaser
U
زیاد کننده
increscent
U
زیاد شونده
glares
U
درخشندگی زیاد
glared
U
درخشندگی زیاد
quantities
U
تعداد زیاد
glare
U
درخشندگی زیاد
in large
U
بمقدار زیاد
finicality
U
خودارایی زیاد
high vacuum
U
خلاء زیاد
high yield
U
با بازده زیاد
high yielding farms
U
با بازده زیاد
hypercathexis
U
نیروگذاری زیاد
hyperemployment
U
اشتغال زیاد
hyperidrosis
U
تعرق زیاد
scare out of one's wits
<idiom>
U
ترس زیاد
scare the daylights out of someone
<idiom>
U
ترس زیاد
intensification
U
زیاد کردن
superrabundant
U
خیلی زیاد
extensively
U
باوسعت زیاد
rigorously
U
با دقت زیاد
rigors
U
دقت زیاد
punctiliousness
U
دقت زیاد
rigour
U
دقت زیاد
queazy
U
زیاد دقیق
quick wit
U
هوش زیاد
meticulously
U
با دقت زیاد
pretentiously
U
با ادعای زیاد
pretentiousness
U
ادعایی زیاد
profound interest
U
دلبستگی زیاد
profuse of gilfts
U
زیاد بخشنده
riches
U
ثروت زیاد
apace
U
باسرعت زیاد
prosternation
U
سستی زیاد
prosternation
U
ضعف زیاد
on a grand scale
<adv.>
U
به مقدار زیاد
quillet
U
دقت زیاد
scrupulosity
U
دقت زیاد
sky high
U
درارتفاع زیاد
scrupulousness
U
دقت زیاد
scrupulousy
U
بادقت زیاد
sky-high
U
درارتفاع زیاد
slather
U
مقدار زیاد
so many
U
انیقدر زیاد
considerably
U
نسبتا"زیاد
vast
U
مقدار زیاد
sale on a large scale
U
فروش زیاد
raff
U
خیلی زیاد
rigours
U
دقت زیاد
exceedingly
U
بحد زیاد
rapturously
U
با شعف زیاد
ravenous hunger
U
گرسنگی زیاد
ravenousness
U
گرسنگی زیاد
vast
U
زیاد عظیم
rigor
U
دقت زیاد
ravenously
U
با گرسنگی زیاد
polyuria
U
ادرار زیاد
mort
U
مقدار زیاد
over blow
U
زیاد دمیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com