English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overcolour U زیاد اب وروغن دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embalm U با عطر وروغن تدهین کردن
embalmed U با عطر وروغن تدهین کردن
embalming U با عطر وروغن تدهین کردن
embalms U با عطر وروغن تدهین کردن
finish U تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finishes U تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finishes U تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish U تمام کردن رنگ وروغن زدن
to put it on U زیاد لعابش دادن
overcolour U زیاد لعاب دادن
overrating U زیاد اهمیت دادن به
overrate U زیاد اهمیت دادن به
overrates U زیاد اهمیت دادن به
overrated U زیاد اهمیت دادن به
slashes U تخفیف زیاد دادن
slash U تخفیف زیاد دادن
luxuriates U اب وتاب زیاد دادن
over expose U زیاد روشنایی دادن
slashed U تخفیف زیاد دادن
slaughter U تخفیف زیاد دادن
slaughtered U تخفیف زیاد دادن
slaughters U تخفیف زیاد دادن
wiredraw U زیاد طول دادن
luxuriating U اب وتاب زیاد دادن
luxuriated U اب وتاب زیاد دادن
luxuriate U اب وتاب زیاد دادن
pump handle U زیاد تکان دادن
tartaresauce U سوس مایونز باترشی وروغن زیتون وترب وغیره
tartarsauce U سوس مایونز باترشی وروغن زیتون وترب وغیره
to space out U زیاد فاصله دادن گشادترکردن
wipe out U شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
slashes U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
anneal U حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
slashed U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overbear U مغلوب کردن زیاد میوه دادن
enlarges U توسعه دادن زیاد بحث کردن
overset U زینت دادن زیاد بار کردن
slash U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarging U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarge U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged U توسعه دادن زیاد بحث کردن
fuse U آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused U آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
highs U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
religionize U دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
overmuch U زیاد
muckle U زیاد
not a lettle U زیاد
vastly U زیاد
mickle or muckle U زیاد
mickle U زیاد
tremendously U زیاد
widest U زیاد
wider U زیاد
populous U زیاد
wide U زیاد
profusely U زیاد
greatly U زیاد
great- U زیاد
greatest U زیاد
numerous U زیاد
late U زیاد
many U زیاد
plethoric U زیاد
excessive U زیاد
plaguily U زیاد
extortionate U زیاد
extortionary U زیاد
great U زیاد
rife U زیاد
highly U زیاد
fulsome U زیاد
no end of U زیاد
effusively U زیاد
much U زیاد
heartbreak U غم زیاد
over and above U زیاد
ranksack U زیاد
outrageously U زیاد
widely U زیاد
intense U زیاد
copious U زیاد
superabundant U زیاد
in quantities U زیاد
highest U زیاد
thick U زیاد
thicker U زیاد
thickest U زیاد
supererogatory U زیاد
highs U زیاد
large adv U زیاد
egregiously U زیاد
swingeing U زیاد
overly U زیاد
too much U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
intensely U زیاد
immane U زیاد
to a large extent U زیاد
heavily U زیاد
in excess U زیاد
extensive U زیاد
very U زیاد
squeamishness U زیاد
squeamishly U زیاد
heart break U غم زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
too U زیاد
glaring U زیاد
mortally U زیاد
generous U زیاد
hugely U زیاد
high U زیاد
immoderate U زیاد
intensively U زیاد
profoundly U زیاد
high altitude U ارتفاع زیاد
hyperidrosis U تعرق زیاد
high altitude U از ارتفاع زیاد
high yielding farms U با بازده زیاد
over estimate U زیاد براوردکردن
overlabour U زیاد کارکردن
in large U بمقدار زیاد
hyperemployment U اشتغال زیاد
hypercathexis U نیروگذاری زیاد
high precison U دقت زیاد
high vacuum U خلاء زیاد
high spin U چرخش زیاد
overbusy U زیاد مشغول
wide apart U زیاد از هم جدا
overburdensome U زیاد سنگین
high pressure U فشار زیاد
overdrssed U زیاد اراسته
high yield U با بازده زیاد
over ripe U زیاد رسیده
in large U بمقیاس زیاد
over confident U زیاد مطمئن
over blow U زیاد دمیدن
jillion U مقدار زیاد
longings U ارزوی زیاد
longing U ارزوی زیاد
left over U زیاد امده
latifundia U املاک زیاد
mass casualties U تلفات زیاد
mass bombing U بمباران زیاد
magna cum laude U با امتیاز زیاد
macro U رشد زیاد
over issue U زیاد انتشاردادن
long range U با برد زیاد
expanse U فضای زیاد
mort U مقدار زیاد
over anxious U زیاد دل واپس
increaser U زیاد کننده
increscent U زیاد شونده
over anxiety U دل واپسی زیاد
glares U درخشندگی زیاد
glared U درخشندگی زیاد
onding U بارندگی زیاد
glare U درخشندگی زیاد
obstipation U یبوست زیاد
intensification U زیاد کردن
my grief was intensified U غصه من زیاد
musk cat U گریه زیاد
interminableness U درازی زیاد
expanses U فضای زیاد
much rain U باران زیاد
long precision U دقت زیاد
overmoke U زیاد سیگارکشیدن
rigorously U با دقت زیاد
superelevation U ارتفاع زیاد
superrabundant U زیاد فراوان
superrabundant U خیلی زیاد
swingeing damages U خسارات زیاد
on a grand scale <adv.> U به مقدار زیاد
tabes U لاغری زیاد
tabes U ضعف زیاد
subtility U دقت زیاد
struck with teror U زیاد ترسیده
keenly U سخت زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com