Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mediatrix
U
زنی که واسطه بین خدا وخلق باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
medium
U
واسطه
by reason of
U
واسطه
agency
U
واسطه
agencies
U
واسطه
jobber
U
واسطه
mediums
U
واسطه
interagent
U
واسطه
instrumentality
U
واسطه
brokers
U
واسطه
inductor
U
واسطه
intermediate exchange
U
واسطه
broker
U
واسطه
go between
U
واسطه
immediate
U
بی واسطه
brokered
U
واسطه
brokering
U
واسطه
intermediate
U
واسطه
middlemen
U
واسطه
middleman
U
واسطه
agent
U
واسطه
commissioners
U
واسطه
mediator
U
واسطه
agents
U
واسطه
intermediaries
U
واسطه
commissioner
U
واسطه
intermedium
U
واسطه
intermediary
U
واسطه
intermediator
U
واسطه
mediators
U
واسطه
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
intermediate product
U
محصول واسطه
agents
U
واسطه عامل
post transition metals
U
فلزات پس واسطه
customs agent
U
واسطه گمرک
standard interface
U
واسطه استاندارد
mediums
U
واسطه دلال
shipbroker
U
واسطه حمل
immediateness
U
عدم واسطه
medium
U
واسطه دلال
mediums
U
میانجی واسطه
intermediate objective
U
هدف واسطه
medium
U
میانجی واسطه
agent
U
واسطه عامل
intermediate complex
U
کمپلکس واسطه
intermediate product
U
فراورده واسطه
shelling
U
برنامه واسطه
shells
U
برنامه واسطه
jobbing
U
واسطه بازرگانی
intermediate transmitter
U
فرستنده واسطه
panderer
U
واسطه کار بد
owing to the fact that
U
به واسطه اینکه
financial intermediary
U
واسطه مالی
shell
U
برنامه واسطه
media
U
رسانه ها واسطه ها
media
U
واسطه ها وسیله ها
onthat account
U
بان واسطه
intermediate reaction
U
واکنش واسطه
relay station
U
ایستگاه واسطه
mediation
U
واسطه گری
real estate broker
U
واسطه املاک
immediately
U
بدون واسطه
direct
<adj.>
U
بدون واسطه
transition element
U
عنصر واسطه
tumbler lever
U
اهرم واسطه
intermediate goods
U
کالاهای واسطه
inductor
U
واسطه القاء
inermediate frequency
U
بسامد واسطه
rug dealer
U
واسطه فرش
insurance broker
U
واسطه بیمه
chapman
U
واسطه سیار
intermediate compound
U
ترکیب واسطه
bill broker
U
واسطه تنزیل
intermediate contact
U
کنتاکت واسطه
intermediate field
U
میدان واسطه
intermediate layer
U
قشر واسطه
authorised clerk
U
واسطه مجاز
intermediate coupling
U
پیوست واسطه
intermediate grid
U
شبکه واسطه
pander
U
واسطه کار بد
mean proportional
U
واسطه هندسی
pandered
U
واسطه کار بد
pandering
U
واسطه کار بد
tumble gear
U
چرخ واسطه
panders
U
واسطه کار بد
jobber
U
بازرگان واسطه
commodity broker
U
واسطه کالا
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
direct support
U
تکیه گاه بی واسطه
brokers
U
واسطه معاملات بازرگانی
brokering
U
واسطه معاملات بازرگانی
financial intermediary
U
موسسه مالی واسطه
jobbing
U
عمل واسطه گری
intermediate frequency amplifier
U
فزونساز بسامد واسطه
brokered
U
واسطه معاملات بازرگانی
broker
U
واسطه معاملات بازرگانی
intermediate frequency transformer
U
مبدل بسامد واسطه
forwarding agent
U
واسطه حمل و نقل
intermediate contour
U
میزان منحنی واسطه
indirect support
U
تکیه گاه بی واسطه
psychic
U
واسطه پدیده روحی
immediacy
U
مستقیم و بی واسطه بودن
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
virgin medium
U
واسطه دست نخورده
interceder
U
شفاعت کننده واسطه
customs broker
U
واسطه امور گمرکی
transition series
U
گروه عناصر واسطه
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
mediately
U
یا واسطه بطور ناراسته
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
relay
U
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed
U
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relays
U
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
freight forwarder
U
واسطه حمل و نقل کالا
lead
U
سیم واسطه زاویه پیشگیری
leads
U
سیم واسطه زاویه پیشگیری
fix someone up with someone
<idiom>
U
واسطه برای قرار ملاقات دونفر
To meciate . To intervene .
U
پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
diastase
U
دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
elapsation
U
ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
way station
U
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
confirming house
U
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
leachate
U
مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
wraparound
U
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
relateral tell
U
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
auto cat
U
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
to join in
[on]
a conversation
U
واسطه شدن
[میانجی شدن]
در مذاکره ای
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
gini coefficient
U
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
cladding
U
واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
organum
U
واسطه فکر راهنمای فکر
relay post
U
پست رابط پست واسطه
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
admissibleness
U
باشد
reflexively
U
باشد
admissibly
U
باشد
any old thing
U
هر چه باشد
Benedictine
U
باشد
custom's declaration
U
باشد
incomplete flower
U
کم باشد
Benedictines
U
باشد
at the owner's risk
U
باشد
some one or other
U
هر کس باشد
let it remain as it is
U
بگذارید باشد
beit so
U
چنین باشد
keep your peck up
U
دل داشته باشد
be it so
U
چنین باشد
at most
U
خیلی باشد
worksheet
U
ی داشته باشد
coute que coute
U
بهربهاکه باشد
if any
U
اگر باشد
quantum sufficit
U
چندان که بس باشد
over crowding
U
بیشتر باشد
if he be
U
اگر او باشد
stet
U
بگذارید باشد
whosoever
U
هر شخصی که باشد
whencesoever
U
از هرجا که باشد
whoso
U
هر شخصی که باشد
hydroxide
U
داشته باشد
let it be
U
بگذارید باشد
i beam or i beam
U
تیری که به شکل ) باشد
at all events
U
بهر وسیله که باشد
i girder
U
تیری که بشکل ) باشد
how difficult soever it may be
U
هر قدر سخت باشد
he must have gone
U
باید رفته باشد
HTTPD
U
تصدیق و جستجو باشد
he wished to be private
U
می خواست در خلوت باشد
if any
U
اگر داشته باشد
flocculence
U
یا دسته پشم باشد
caryatid
U
ستونی که مجسمه زن باشد
by all means
U
بهر قیمت که باشد
inoffensively
U
بی انکه زننده باشد
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
if need be
U
اگر لازم باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com