English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cornerman U زننده کرنر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corners U کرنر
cornering U کرنر
corner U کرنر
corner post U محل کرنر
corner flag U پرچم کرنر
corner quadrant U ربه دایره کرنر
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
vilest U زننده
bitten U زننده
wetter U نم زننده
loathsome U زننده
forbidding U زننده
viler U زننده
vile U زننده
tarts U زننده
repellents U زننده
acrimonious U زننده
staring U زننده
starring U زننده
mordant U زننده
nastier U زننده
nasties U زننده
nastiest U زننده
nasty U زننده
tart U زننده
hideous U زننده
applauder U کف زننده
nauseam U زننده
unlovely U زننده
water repellent U پس زننده اب
shuffler U زننده
scabrous U زننده
repercussive U پس زننده
repeller U زننده
pit a pat U زننده
odoriferous U زننده
loathful U زننده
percutient U زننده
beater U زننده
squalid U زننده
knocker U زننده
nippy U زننده
repellent U زننده
pungent U زننده
garish U زننده
prickling U زننده
poignant U زننده
clapper U کف زننده
stinking U زننده
knockers U زننده
acrid U زننده
clappers U کف زننده
striker U زننده
strikers U زننده
striking U زننده
pinching U زننده
strikingly U زننده
biting U زننده
pacer U گام زننده
callers U صدا زننده
pertubative U برهم زننده
napper U چرت زننده
caller U صدا زننده
libellant U تهمت زننده
flagellator U تازیانه زننده
flogger U تازیانه زننده
flogger U زننده شلاق
galssy U بی نور زننده
garishly U بطور زننده
gasper U نفس زننده
germinant U جوانه زننده
malodor U بوی زننده
inveigler U گول زننده
kicker U زننده ضربه با پا
knotter U گره زننده
lasher n U سد شلاق زننده
libelant U تهمت زننده
scintillator U جرقه زننده
pricker U سیخ زننده
puddler U بهم زننده
staring red U قرمز زننده
strider U گام زننده
tacker U میخ زننده
tacker U کوک زننده
spicily U بطور زننده
trudger U قدم زننده
ad nauseam U بسیار زننده
harsher U ناگوار زننده
harsh U ناگوار زننده
howlers U جیغ زننده
sourish U به ترشی زننده
slumberer U چرت زننده
sharps U زننده زیرک
sharpest U زننده زیرک
scarifier U تیغ زننده
scintillant U جرقه زننده
harshest U ناگوار زننده
seasoner U چاشنی زننده
seasoner U ادویه زننده
shackler U بخو زننده
shouter U فریاد زننده
sharp U زننده زیرک
howler U جیغ زننده
flagellator U شلاق زننده
calumnious U تهمت زننده
pickier U ضربه زننده
bubbly U جوش زننده
scintillating U جرقه زننده
accusers U تهمت زننده
gaunt U زننده بی ثمر
repugnant U تنفرانگیز زننده
beater U کتک زننده
bubblier U جوش زننده
appellant U تهمت زننده
acrimoniousness U سخن زننده
accusant U تهمت زننده
glare U روشنایی زننده
glared U روشنایی زننده
fizzy U جوش زننده
catterer U چهچه زننده
bubbliest U جوش زننده
repulsive U زننده تنفراور
disturber U برهم زننده
coruscant U برق زننده
estimator U تخمین زننده
accuser U تهمت زننده
crying U جار زننده
dozer U چرت زننده
gaunt U زننده ساختن
calumniator U افترا زننده
glares U روشنایی زننده
picky U ضربه زننده
revolting U بهم زننده
pickiest U ضربه زننده
luridly U کم رنگ وپریده زننده
fulsome U زننده اغراق امیز
repulsively U بطور زننده یا دافع
lurid U کم رنگ وپریده زننده
reddish U مایل بسرخی زننده
swatter U ضربت سخت زننده
rakish U فاجر جلف و زننده
mawkish U بطور زننده احساساتی
trusser U چوب بست زننده
rankly U بطور زننده یابدبو
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
indign U زننده بدون استحقاق
inoffensively U بی انکه زننده باشد
sewers U اگو بخیه زننده
invection U سخن سخت زننده
stench U بوی زننده تعفن
poignantly U بطور تیزیا زننده
incisive speech U سخن تند یا زننده
stenches U بوی زننده تعفن
fetid U دارای بوی زننده
pungently U بطور زننده یا تند
boiling U جوش زننده خشمناک
sewer U اگو بخیه زننده
greeny U بسبزی زننده سبزفام
wheeler U دور زننده چرخ دار
prank U شوخی زننده تزئین کردن
harsh color U رنگ تند و ناملایم و زننده
stirring U بهم زننده هیجان اور
pranks U شوخی زننده تزئین کردن
smacking U سیلی زننده خوش طعم
loathly U زننده بطور نفرت انگیز
lunger U ضربت زننده جهش کننده
compound riposte U ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
inside of the foot kick U بغل پای ضربه زننده
nippingly U بطور زننده یا طعنه امیز
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
smacker U سیلی زننده خوش طعم
deceptive U گول زننده فریب امیز
fanner U قرقی یا باز کوچک باد زننده
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
broiler U بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
tickler U بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
volleyer U زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
typeball U یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
pit a pat U بال بال زننده تپیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com