English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
formicarm U زندگی دسته جمعی موریانه
formicary U زندگی دسته جمعی موریانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symbion U موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
collective U دسته جمعی
in company U دسته جمعی
ensemble U دسته جمعی
ensembles U دسته جمعی
social U دسته جمعی
processional U دسته جمعی
communal U دسته جمعی
all together U دسته جمعی
in chorus U دسته جمعی
en masse U دسته جمعی
processions U حرکت دسته جمعی
collective security U تامین دسته جمعی
ingrow U بطور دسته جمعی
genocide U کشتار دسته جمعی
in mass U بطور دسته جمعی
poll U اخذرای دسته جمعی
polls U اخذرای دسته جمعی
gang punch U منگنه دسته جمعی
collective fire U اتش دسته جمعی
teamwork U کار دسته جمعی
procession U حرکت دسته جمعی
volley bombing U شلیک دسته جمعی
salvoes U فریاد دسته جمعی
salvo U فریاد دسته جمعی
polled U اخذرای دسته جمعی
picnic U گردش دسته جمعی
picnic U دسته جمعی خوردن
picnicked U گردش دسته جمعی
power play U حمله دسته جمعی
picnics U دسته جمعی خوردن
picnics U گردش دسته جمعی
picnicked U دسته جمعی خوردن
parades U تظاهرات عملیات دسته جمعی
gang U دسته جمعی عمل کردن
gangs U دسته جمعی عمل کردن
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
parade U تظاهرات عملیات دسته جمعی
flutters U بال زنی دسته جمعی
callective note U بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
fluttered U بال زنی دسته جمعی
flutter U بال زنی دسته جمعی
parading U تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded U تظاهرات عملیات دسته جمعی
fluttering U بال زنی دسته جمعی
collectivism U وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
terpsichore U رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
anthems U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
part song U آواز دسته جمعی بدون ساز
acapella U اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
choirs U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
antistrophe U حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
litany U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litanies U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
poussette U رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee U مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus U مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
woodworm U موریانه
death-watch beetle U موریانه
termite U موریانه
termites U موریانه
wall louse U موریانه
white ant U موریانه
gribble U موریانه دریایی
termitarium U قفس موریانه
termitary U لانه موریانه
frass U گه موریانه ومانندان
termitarium U لانه موریانه
termitary U قفس موریانه
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
additive U جمعی
additives U جمعی
mass U جمعی
masses U جمعی
massing U جمعی
plural U جمعی
collective bargaining U جمعی
aggregative U جمعی
collective U جمعی
gunners U جمعی توپخانه
sum check U مقابله جمعی
sum term U لفظ جمعی
scrutin deliste U رای جمعی
processional U سروددسته جمعی
mass hysteria U هیستری جمعی
collective behavior U رفتار جمعی
collective unconscious U ناهشیار جمعی
collective goods U کالاهای جمعی
collective self reliance U خوداتکائی جمعی
collective liability U بدهی جمعی
collective responsibility U مسئوولیت جمعی
collective protection U حفافت جمعی
collective ownership U مالکیت جمعی
cumulative error U خطای جمعی
collective mind U ذهن جمعی
collective agreement U توافق جمعی
mass education U اموزش جمعی
gunner U جمعی توپخانه
mass contagion U سرایت جمعی
mass communication U ارتباط جمعی
aggregate function U عمل جمعی
aggregate operator U عملگر جمعی
collective bargaining U معامله جمعی
collectedness U جمعی حواس
paratroopers U جمعی یکان چترباز
paratrooper U جمعی یکان چترباز
volley U شلیک بطوردسته جمعی
volleyed U شلیک بطوردسته جمعی
volleying U شلیک بطوردسته جمعی
permanent party U جمعی دایمی یکان
infantryman U جمعی پیاده نظام
infantrymen U جمعی پیاده نظام
mass media U وسایل ارتباط جمعی
nonoperating strength U جمعی غیرفعال در یکان
certes U خاطر جمعی تحقیق
volleys U شلیک بطوردسته جمعی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
synergism U کار توام ودسته جمعی
gang days U روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
gang week U هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
collective U جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
embarrassing blunder U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger [British E] U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation U جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
in detail U مفصلا دسته دسته
regiment U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
groups U دسته دسته کردن
troop U دسته دسته شدن
sorted U دسته دسته کردن
streams of people U دسته دسته مردم
sort U دسته دسته کردن
shoals of people U دسته دسته مردم
scores of people U دسته دسته مردم
windrow U دسته دسته کردن
sects U دسته دسته مذهبی
sect U دسته دسته مذهبی
they came in bands U دسته دسته امدند
trooping U دسته دسته شدن
trooped U دسته دسته شدن
sorts U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
distribute U دسته دسته کردن
strophe U چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
round robin (letter) <idiom> U نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
polygarchy U حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
fcc U شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
collectivism U اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
lifeline U خط زندگی
lives of great men U زندگی
vita U زندگی
habitance U زندگی
vivification U زندگی
lifelines U خط زندگی
eau de vie U اب زندگی
life U زندگی
lives U زندگی
living U زندگی
togetherness U زندگی با هم
existence U زندگی
wile a U در زندگی
existences U زندگی
habitancy U زندگی
tenancy in common U حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
liveable U قابل زندگی
azoic U تهی از زندگی
live forever U زندگی ابدی
vegetation U زندگی گیاهی
animality U زندگی جانوران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com