Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to put up
U
زنانه درست کردن جادادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
muslin
U
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
feminize
U
زنانه کردن زنانه شدن
peignoir
U
قطیفه لباسی زنانه لباس خانگی زنانه
installs
U
سوار کردن جادادن
install
U
سوار کردن جادادن
installing
U
سوار کردن جادادن
intromit
U
جادادن منصوب کردن
to fix up
U
مرتب کردن جادادن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
to lay down wine
U
شراب را انبار کردن یا جادادن
feminality
U
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
to make a curtsy
U
سلام زنانه کردن
modiste
U
کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
houses
U
جادادن
inserting
U
جادادن
accommodated
U
جادادن
to work in
U
جادادن
embedment
U
جادادن
intercalate
U
جادادن
infix
U
جادادن
receive
U
جادادن
placements
U
جادادن
placement
U
جادادن
receives
U
جادادن
accommodates
U
جادادن
inserts
U
جادادن
accomodate
U
جادادن
insert
U
جادادن
embeds
U
جادادن
house
U
جادادن
embed
U
جادادن
housed
U
جادادن
inns
U
درمسافرخانه جادادن
barracked
U
درسربازخانه جادادن
barrack
U
درسربازخانه جادادن
barracking
U
درسربازخانه جادادن
engraft
U
نشاندن جادادن
spatchcock
U
با شتاب جادادن
inn
U
درمسافرخانه جادادن
pavilion
U
درکلاه فرنگی جادادن
fix
U
جادادن چشم دوختن به
pavilions
U
درکلاه فرنگی جادادن
interleave
U
در میان چیزی جادادن
fixes
U
جادادن چشم دوختن به
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to insert a letter in a word
U
حرفی را در میان واژهای جادادن
embower
U
درداربست جادادن در سایبان نشاندن
ensconce
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
carrot and stick
<idiom>
U
قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
ensconces
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
concocted
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
weaves
U
درست کردن
build
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
fabricating
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
clean
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
make
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
wine cooper
U
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
recondition
U
دوباره درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
die sink
U
خزینه درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
to mill flour
U
ارد درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
pond
U
حوض درست کردن
dress
U
درست کردن لباس
frame
U
پاپوش درست کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
re form
U
دوباره درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
teams
U
دسته درست کردن
team
U
دسته درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
dresses
U
درست کردن لباس
scrambled
U
املت درست کردن
scrambles
U
املت درست کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
manipulates
U
با استادی درست کردن
manipulate
U
با استادی درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
manipulate
U
با دست درست کردن
railroads
U
پاپوش درست کردن
railroad
U
پاپوش درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
scrambling
U
املت درست کردن
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
scramble
U
املت درست کردن
hedge
U
خاربست درست کردن
hedged
U
خاربست درست کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to toss up
U
زود درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
to make something
U
چیزی را درست کردن
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
he is blowing glass
U
شیشه را با فوت درست کردن
spelled
U
املاء کردن درست نوشتن
to play up
U
درست و حسابی بازی کردن
spells
U
املاء کردن درست نوشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com