Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
protective earthing
U
زمین کردن حفافتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
security countermeasures
U
اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
final protective line
U
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
protective
U
حفافتی
protective barrier
U
سد حفافتی
protective deck
U
پل حفافتی نا
protective pitching
U
سنگریز حفافتی
protective measure
U
اندازه حفافتی
protect bit
U
ذره حفافتی
protective ground
U
زمینه حفافتی
guard
U
نرده حفافتی
protective fire
U
اتش حفافتی
protective equipment
U
تجهیزات حفافتی
protective cover
U
پوشش حفافتی
mimetism
U
تقلید حفافتی
rock facing
U
سنگریز حفافتی
security program
U
برنامه حفافتی
preventive maintenance
U
نگهداری حفافتی
shielding parameter
U
پارامتر حفافتی
security controls
U
کنترلهای حفافتی
security countermeasures
U
پیشگیریهای حفافتی
security files
U
فایلهای حفافتی
guarding
U
نرده حفافتی
guards
U
نرده حفافتی
shielding effect
U
اثر حفافتی
preventive
U
ماده حفافتی
shielding constant
U
ثابت حفافتی
preventive measure
U
اندازه حفافتی
protective coloring
U
رنگینگی حفافتی
pitching
U
فکافته سنگچین حفافتی
security council
U
شورای حفافتی یکان
firepower umberella
U
چتر حفافتی اتش
final protective fires
U
اخرین اتشهای حفافتی
bed beaching
U
سنگ چین حفافتی کف
seapainter
U
طناب حفافتی قایق ناو
safeguarded
U
قفل حفافتی یا تامین دار
granfather file
U
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
safeguard
U
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards
U
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarding
U
قفل حفافتی یا تامین دار
protective
U
زره حفافتی محافظت کننده
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
aprons
U
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron
U
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
grounding
U
زمین کردن
ground
U
زمین کردن
paralysing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
searches
U
کاوش کردن زمین
dig , in
U
گود کردن زمین
dibble
U
گود کردن زمین
terrain spotting
U
تجسس کردن زمین
search
U
مراقبت کردن از زمین
search
U
کاوش کردن زمین
searched
U
مراقبت کردن از زمین
searchingly
U
کاوش کردن زمین
searched
U
کاوش کردن زمین
searches
U
مراقبت کردن از زمین
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
to clear land
U
زمین راصاف کردن
to cultivate land
U
زمین را کشت کردن
peneplain
U
فرسوده کردن زمین
peneplane
U
فرسوده کردن زمین
to till the soil
U
زمین را کشت کردن
harrows
U
صاف کردن زمین
to work the land
U
زمین را زراعت کردن
geodesy
U
مساحی کردن زمین
harrow
U
صاف کردن زمین
to dig out
U
گود کردن زمین
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
harrow
U
باچنگک زمین را صاف کردن
grub
U
زمین کندن جستجو کردن
grubs
U
زمین کندن جستجو کردن
grubbed
U
زمین کندن جستجو کردن
neutral earth
U
زمین کردن نقطه صفر
photo imagery
U
عکس برداری کردن از زمین
harrows
U
باچنگک زمین را صاف کردن
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
bedraggle
U
روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize
U
مطالعه علم زمین شناسی کردن
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
reclaimed
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
reclaiming
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering
U
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaim
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
bow line
U
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumble
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
norland
U
زمین
earthing
U
زمین
ground
U
زمین
acre
U
زمین
floored
U
کف زمین
floors
U
کف زمین
cinder track
U
زمین دو
cinder tracks
U
زمین دو
aerospace
U
جو زمین
ground surface
U
کف زمین
land n
U
زمین
graze
U
زمین
acres
U
زمین
rooter
U
زمین کن
ground line
U
خط زمین
soil
U
زمین
real estate
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
floor
U
کف زمین
soiling
U
زمین
grazes
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
globe
U
زمین
field
U
زمین
domains
U
زمین
domain
U
زمین
fielded
U
زمین
fields
U
زمین
globes
U
زمین
this earthly round
U
زمین
floor
U
کف زمین
ground
U
: زمین
earths
U
زمین
grazed
U
زمین
earth
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
terrain
U
زمین
soils
U
زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com