Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to leave no stone unturned
U
زمین واسمان رابهم دوختن همه وسایل رابکاربردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To move heaven and earth.
U
زمین وزمان رابهم دوختن
to hold a wolf by the ear
U
میان زمین واسمان معلق بودن
to be on tenter hooks
U
میان زمین واسمان معلق بودن
to be on tenters
U
میان زمین واسمان معلق بودن
skyline
U
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skylines
U
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
composite defense
U
دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف
look
U
چشم رابکاربردن
looks
U
چشم رابکاربردن
looked
U
چشم رابکاربردن
golf cart
U
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
to bang the door
U
در رابهم زدن
hamshackle
U
رابهم بستن
it turned my stomach
U
دلم رابهم زد
to knit up
U
سرش رابهم اوردن
to strike tens
U
اردو رابهم زدن
to set two men at variance
U
میانه دو کس رابهم زدن
poke the fire
U
اتش رابهم بزنید
to baffle one's plots
U
برنامههای کسی رابهم زدن
hawser bend
U
گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
intertie
U
تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
interspinalis
U
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
sewed
U
دوختن
sews
U
دوختن
sew up
U
دوختن
sew
U
دوختن
escallop
U
دوختن
steek
U
دوختن
skirted
U
دامن دوختن
pourpoint
U
لحاف دوختن
skirt
U
دامن دوختن
frills
U
حاشیه دوختن بر
To anticipate a huge raki - off out something.
U
کیسه دوختن
to look fixedly
U
چشم دوختن
suture
U
چاک دوختن
frill
U
حاشیه دوختن بر
transfixion
U
بهم دوختن
skirts
U
دامن دوختن
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
sewing
U
دوختن پارچه لباسی
fur
U
خز دوختن به باردار شدن
to darn socks
U
جوراب
[پاره]
را دوختن
furs
U
خز دوختن به باردار شدن
fashioner
U
لباس دوختن برای
furbelow
U
چین دوختن روی
To fix ones eyes on something.
U
به چیزی چشم دوختن
quilts
U
مثل لحاف دوختن
smock
U
روپوش زنانه دوختن
ninth part of a man
U
لباس دوختن برای
fix
U
جادادن چشم دوختن به
fixes
U
جادادن چشم دوختن به
it puckered up in sewing
U
هنگام دوختن جمع شد
quilt
U
مثل لحاف دوختن
smocks
U
روپوش زنانه دوختن
knight of the shears
U
لباس دوختن برای
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
gazing
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
reline
U
پارچه کتانی تازه دوختن
gazes
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazed
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gaze
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
it puckered up in sewing
U
درضمن دوختن چین خورد
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
to limber up a gun carriage
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
scallops
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallop
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to unstitch something
[sewing]
U
کوکی
[بخیه ای]
را باز کردن
[دوختن پارچه]
[فناوری بافندگی]
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
furniture
U
وسایل
plant
U
وسایل
media
U
وسایل
facilities
U
وسایل
plants
U
وسایل
assets
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
means
U
وسایل
mess gear
U
وسایل غذاخوری
accessory equipment
U
وسایل یدکی
means
U
استطاعت وسایل
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
mess kit
U
وسایل غذاخوری
salvaging
U
وسایل اسقاطی
means of production
U
وسایل تولید
salvages
U
وسایل اسقاطی
salvaged
U
وسایل اسقاطی
salvage
U
وسایل اسقاطی
cable accessory
U
وسایل کابل
mnemonics
U
وسایل یادیار
war material
U
وسایل جنگی
tools of research
U
وسایل تحقیقات
attachment
U
وسایل وابسته
loading facilities
U
وسایل بارگیری
installs
U
از کارانداختن وسایل
captured material
U
وسایل اغتنامی
test equipment
U
وسایل ازمایش
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
installing
U
از کارانداختن وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
install
U
از کارانداختن وسایل
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
layout
U
ترتیب وسایل
cryptomaterial
U
وسایل رمز
utensils
U
وسایل اسباب
utensil
U
وسایل اسباب
essential elements
U
وسایل ضروری
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
sundry items
U
وسایل متفرقه
cryptodevice
U
وسایل رمز
artificial aids
U
وسایل کمکی
rigging warrant
U
فهرست وسایل
communication channels
U
وسایل ارتباطی
scuba diver
U
غواص با وسایل
layouts
U
ترتیب وسایل
push botton
U
وسایل خودکار
sonic equipment
U
وسایل اوایی
sonic equipment
U
وسایل اوازی
utility
U
وسایل رفاهی
Home appliances
U
وسایل خانگی
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com