English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
broken country U زمین مضرس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
runcinate U مضرس
denticulate U مضرس
denticulated U مضرس
indented U مضرس
seried U مضرس
serrulate U مضرس
serrulated U مضرس
ridgy U مضرس
cirrate U مضرس
toothily U بصورت مضرس
serrate U مضرس کردن
serrate U ارهای مضرس
crinkled U مضرس زیگ زاگ
crinkles U مضرس زیگ زاگ
toothier U دارای دندان مضرس
toothiest U دارای دندان مضرس
crinkling U مضرس زیگ زاگ
dentigerous U دارای ساختمان مضرس
toothy U دارای دندان مضرس
tooth billed U دارای منقار مضرس
cirhose U تاژک دار مضرس
cirrose U تاژک دار مضرس
crinkle U مضرس زیگ زاگ
saw edged U دارای لبه مضرس
steak knife U کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
crenulate U دندان موشی دارای کنگرههای ریز مضرس
crenulated U دندان موشی دارای کنگرههای ریز مضرس
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
tooth U دندانه دار کردن مضرس کردن
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
dentate U دندانه دندانه مضرس
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earth U زمین
land U زمین
tellus U زمین
grass roots U کف زمین
norland U زمین
soiling U زمین
soils U زمین
this earthly round U زمین
soil U زمین
ground line U خط زمین
terrain U زمین
extra terrestrial U زمین
lackland U بی زمین
land n U زمین
geodetically U زمین
acre U زمین
rooter U زمین کن
acres U زمین
globe U زمین
earthing U زمین
graze U زمین
earths U زمین
grazed U زمین
ground surface U کف زمین
grazes U زمین
ground U : زمین
floor U کف زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
aerospace U جو زمین
domain U زمین
domains U زمین
cinder track U زمین دو
ground U کف زمین
cinder tracks U زمین دو
ground U زمین
floored U کف زمین
fields U زمین
floor U کف زمین
field U زمین
fielded U زمین
globes U زمین
real estate U زمین
floors U کف زمین
earthward U بطرف زمین
field of play U زمین بازی
earth science U زمین شناسی
earthling U اهل زمین
feature line U خط عوارض زمین
earthwards U سوی زمین
borderlands U زمین سرحدی
laird U صاحب زمین
earthwards U بطرف زمین
elevated ground U زمین بلند
lairds U صاحب زمین
emblements U حاصل زمین
emblements U محصول زمین
earthward U بسوی زمین
earth's attraction U ربایش زمین
floor U محدوده زمین
geoid U زمین وار
earth's axis U محور زمین
floors U محدوده زمین
earth's crust U پوسته زمین
earth terminal U ترمینال زمین
speculation U زمین خواری
earthing U اتصال زمین
bogs U زمین باطلاقی
bog U زمین باطلاقی
earthing strap U تسمه زمین
earth socket پریز زمین
earthmoving U حرکت زمین
floored U محدوده زمین
flat ground U زمین تخت
basements U زیر زمین
geostrategy U زمین شناسی
geotaxis U زمین گرایی
geotropism U زمین گرایی
glebe U زمین وقف
basement U زیر زمین
glebe U زمین خاک
graben U فرو زمین
greenside U در مجاورت زمین
gridiron U زمین فوتبال
gridition U زمین فوتبال
soccer field U زمین فوتبال
ground conection U اتصال زمین
ground cushion U بالشتک زمین
terrain U زمین عملیات
geosphere U زمین سپهر
flat ground U زمین مسطح
foreland U زمین جلوامده
borderland U زمین سرحدی
geochemistry U زمین شیمی
geodesy U زمین سنجی
geoisotherm U همدمای زمین
uplands U زمین کوهستانی
uplands U زمین بلند
upland U زمین کوهستانی
upland U زمین بلند
geoid U زمین دیسه
geotherm U همدمای زمین
isogeotherm U همدمای زمین
geolatry U زمین پرستی
demesne U تملک زمین
continous earth U زمین دائمی
abuttals U زمین همسایه
abuttals U زمین مجاور
alkali earth U زمین قلیایی
alkaline earth U زمین قلیایی
artificial ground U زمین مصنوعی
compartments of terrain U قسمتهایی از زمین
compartments of terrain U دهلیزهای زمین
abuttals U زمین سرحدی
abuttal U زمین مجاور
above the earth U در روی زمین
earthquakes U زمین لرزه
above the earth U بالای زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com