English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plateau U زمین مسطح
plateaus U زمین مسطح
plateaux U زمین مسطح
campaign U زمین مسطح
campaigned U زمین مسطح
campaigning U زمین مسطح
campaigns U زمین مسطح
flat ground U زمین مسطح
level land U زمین مسطح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
tableland U زمین هموار و مسطح
Other Matches
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
plane U مسطح
tabulate U مسطح
planed U مسطح
leveled U مسطح
planes U مسطح
planing U مسطح
even U مسطح
level U مسطح
plainest U مسطح
plains U مسطح
levelled U مسطح
plainer U مسطح
plain U مسطح
tabulates U مسطح
levels U مسطح
tabulated U مسطح
planar U مسطح
flat U مسطح
flattest U مسطح
flattened U مسطح
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
levels U مسطح کردن
piggyback U واگن مسطح
piggybacks U واگن مسطح
level U مسطح کردن
levels U مسطح شدن
portfolio U کانتینر مسطح
planes U صاف مسطح
flat arch U قوس مسطح
tabulates U مسطح کردن
tabulated U مسطح کردن
plane U صاف مسطح
levelled U مسطح شدن
planed U صاف مسطح
planar complex U کمپلکس مسطح
area weight balance U ترازوی مسطح
level U مسطح شدن
planing U صاف مسطح
leveled U مسطح کردن
arch flat U طاق مسطح
leveled U مسطح شدن
planar configuration U پیکربندی مسطح
levelled U مسطح کردن
plane wave U موج مسطح
tabulate U مسطح کردن
plane figure شکل مسطح
flat pass U رخده مسطح
flat roof U بام مسطح
flat weld U جوش مسطح
flatbed plotter U رسام مسطح
level point U نقطه مسطح
flatbed scanner U پویشگر مسطح
flatfoot U مسطح شدن کف پا
clearings U مکان مسطح
clearing U مکان مسطح
flatware U فروف مسطح
square planar U مسطح مربعی
flatly U بطور مسطح
map chart U نقشه مسطح
flat pack U بسته مسطح
rase U مسطح کردن
portfolios U کانتینر مسطح
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
planing U سطح تراز مسطح
terraced roof U پشت بام مسطح
linear polarized light U نور قطبیده مسطح
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
planed U سطح تراز مسطح
planes U سطح تراز مسطح
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
plane U سطح تراز مسطح
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
tringular planar molecule U مولکول سه گوش مسطح
trigonal planar molcule U مولکول مسطح مثلثی
flat panel display U صفحه نمایش مسطح
plane polarized light U نور قطبیده مسطح
door panel U بخش مسطح درب
planisphere U جهان نمای مسطح
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
boarded U تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
rafts U دگل قایق مسطح الواری
sinusoidal projection U نقشه جهان نمای مسطح
flat bed plotter U رسام با بستر تخت مسطح
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
raft U دگل قایق مسطح الواری
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
platelet U جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display U وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
diaper U [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
chimney-bar U [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
conical flow U تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
gas plasma display U صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboard U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboards U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
notebook computer U یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
plano concave U از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
ranges U عبور کردن مسطح کردن
ranged U عبور کردن مسطح کردن
range U عبور کردن مسطح کردن
flatten U مسطح کردن بیمزه کردن
flattens U مسطح کردن بیمزه کردن
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
grazes U زمین
soiling U زمین
soils U زمین
soil U زمین
cinder tracks U زمین دو
grazed U زمین
floors U کف زمین
lackland U بی زمین
land U زمین
floored U کف زمین
floor U کف زمین
cinder track U زمین دو
land n U زمین
grass roots U کف زمین
norland U زمین
graze U زمین
globes U زمین
ground U : زمین
ground U زمین
terrain U زمین
ground U کف زمین
tellus U زمین
floor U کف زمین
field U زمین
fielded U زمین
fields U زمین
domain U زمین
domains U زمین
extra terrestrial U زمین
rooter U زمین کن
geodetically U زمین
earthing U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
aerospace U جو زمین
globe U زمین
real estate U زمین
ground line U خط زمین
ground surface U کف زمین
earths U زمین
this earthly round U زمین
acre U زمین
acres U زمین
earth U زمین
paralytic disability U زمین گیری
original ground U زمین بکر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com