Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
terrene
U
زمین سرزمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
regions
U
سرزمین
mainland
U
سرزمین
climes
U
سرزمین
clime
U
سرزمین
eldorado
U
سرزمین زر
territory
U
سرزمین
land
U
سرزمین
territories
U
سرزمین
region
U
سرزمین
terren
U
سرزمین
terrain
U
سرزمین
land n
U
سرزمین
no man's land
U
سرزمین بی صاحب
el dorado
U
سرزمین زر کشورزرخیز
cloud-cuckoo-land
U
سرزمین اوهام
annexation of territory
U
الحاق سرزمین
rough country
U
سرزمین ناهموار
land
U
سرزمین دیار
canaan
U
سرزمین موعوداسرائیل
immeasureable land
U
سرزمین بیکران
ice field
U
سرزمین یخی
spatial planning
U
امایش سرزمین
land
U
سرزمین عرصه
mother land
U
سرزمین مادری
wonderland
U
سرزمین عجایب
Wales
U
سرزمین ویلز
southland
U
سرزمین جنوب
land mass
U
سرزمین بزرگ
fertile land
U
سرزمین بارور
fertile land
U
سرزمین حاصلخیز
wonderland
U
سرزمین پرنعمت
wonderlands
U
سرزمین عجایب
wonderlands
U
سرزمین پرنعمت
cloudworld
U
سرزمین پریان
wildernesses
U
سرزمین نارام
wilderness
U
سرزمین نارام
land masses
U
سرزمین بزرگ
home
U
سرزمین پدر و مادر
homeland
U
سرزمین پدر و مادر
dreamland
U
سرزمین خواب وخیال
in iranian territory
U
در خاک
[سرزمین]
ایران
occupied territory
U
سرزمین اشغال شده
ornis
U
کلیه مرغان یک سرزمین
cloud-cuckoo-land
U
سرزمین خواب و خیال
mandated territory
U
سرزمین تحت قیمومت
homeland
U
سرزمین ابا و اجدادی
homelands
U
سرزمین ابا و اجدادی
soils
U
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes
U
نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soiling
U
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil
U
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory.
U
بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
shangri
U
شهر زیبا سرزمین دلخواه
fauna
U
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
avifauna
U
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
wildernesses
U
صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
flora
U
کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
wilderness
U
صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale
U
سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
A prophet is not without honour, save in his own c.
<proverb>
U
یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
mandatory power
U
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
condominium
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
Middle East
U
سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
globe
U
زمین
floored
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
rooter
U
زمین کن
ground line
U
خط زمین
earthing
U
زمین
acres
U
زمین
lackland
U
بی زمین
floor
U
کف زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
tellus
U
زمین
ground
U
: زمین
land n
U
زمین
soil
U
زمین
domains
U
زمین
domain
U
زمین
globes
U
زمین
fields
U
زمین
fielded
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
field
U
زمین
soiling
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
cinder track
U
زمین دو
cinder tracks
U
زمین دو
geodetically
U
زمین
graze
U
زمین
grazed
U
زمین
grazes
U
زمین
norland
U
زمین
soils
U
زمین
this earthly round
U
زمین
real estate
U
زمین
earths
U
زمین
earth
U
زمین
aerospace
U
جو زمین
land
U
زمین
acre
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
floors
U
کف زمین
terrain
U
زمین
ground
U
زمین
ground
U
کف زمین
nutation
U
اهتزاز زمین
saturated ground
U
زمین سیراب
pronely
U
روبه زمین
oblique compartment
U
زمین مورب
protective earthing
U
زمین محافظ
savanna
U
زمین هموار
shell
U
قشر زمین
occident
U
مغرب زمین
landward
U
بسوی زمین
shelling
U
قشر زمین
shells
U
قشر زمین
science of geology
U
زمین شناسی
scrub land
U
زمین بایر
profile line
U
نیمرخ زمین
neutral earth
U
زمین خنثی
territories
U
زمین ملک
playing court
U
زمین بازی
natural ground
U
زمین طبیعی
terrain
U
عوارض زمین
terrain
U
زمین ناحیه
site building
U
زمین زیربنا
terrain
U
نوع زمین
mool
U
زمین خشک
mixed graze
U
توام زمین
predial or prae
U
وابسته به زمین
routes
U
به زمین نشاندن
route
U
به زمین نشاندن
terrain
U
زمین عملیات
end
U
زمین حریف
basement
U
زیر زمین
territory
U
زمین ملک
ended
U
زمین حریف
geology
U
زمین شناسی
ends
U
زمین حریف
physical characteristics
U
خصوصیات زمین
lairds
U
صاحب زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com