Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
difficult terrain
U
زمین دو عارضه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
feature
U
عوارض زمین عارضه
featured
U
عوارض زمین عارضه
features
U
عوارض زمین عارضه
featuring
U
عوارض زمین عارضه
Other Matches
phenomenon
U
عارضه
accident
U
عارضه
accidents
U
عارضه
accident
U
عارضه صرفی
tax incidence
U
عارضه مالیات
non essential
U
عارضی عارضه
man made feature
U
عارضه مصنوعی
accidents
U
عارضه صرفی
condition
U
عارضه شرطی کردن
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
phenomen
U
اصالت عرض اصالت عارضه
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
nep
U
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
soils
U
زمین
norland
U
زمین
aerospace
U
جو زمین
globe
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
cinder track
U
زمین دو
lackland
U
بی زمین
ground line
U
خط زمین
earth
U
زمین
soil
U
زمین
terrain
U
زمین
earths
U
زمین
soiling
U
زمین
real estate
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
extra terrestrial
U
زمین
floor
U
کف زمین
domains
U
زمین
domain
U
زمین
acre
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
rooter
U
زمین کن
grass roots
U
کف زمین
acres
U
زمین
graze
U
زمین
geodetically
U
زمین
grazed
U
زمین
globes
U
زمین
grazes
U
زمین
tellus
U
زمین
fields
U
زمین
land n
U
زمین
this earthly round
U
زمین
ground
U
کف زمین
floored
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
field
U
زمین
ground
U
زمین
land
U
زمین
earthing
U
زمین
fielded
U
زمین
floors
U
کف زمین
ground
U
: زمین
lowland
U
زمین پست
marchland
U
زمین مرزی
ended
U
زمین حریف
orbit of the earth
U
مدار زمین
end
U
زمین حریف
mallet field
U
زمین چوگان
geology
U
زمین شناسی
ends
U
زمین حریف
marsh land
U
زمین ماندابی
bogs
U
زمین باطلاقی
natural ground
U
زمین طبیعی
speculation
U
زمین خواری
occident
U
مغرب زمین
neutral earth
U
زمین خنثی
oblique compartment
U
زمین مورب
floors
U
محدوده زمین
nutation
U
اهتزاز زمین
floored
U
محدوده زمین
paralysis
U
زمین گیری
bog
U
زمین باطلاقی
crust
U
پوسته زمین
crusts
U
پوسته زمین
measurement ofland
U
زمین پیمایی
measuring rod
U
گز زمین پیمایی
open country
U
زمین باز
mid court
U
وسط زمین
mixed graze
U
توام زمین
borderland
U
زمین سرحدی
borderlands
U
زمین سرحدی
laird
U
صاحب زمین
lairds
U
صاحب زمین
mool
U
زمین خشک
floor
U
محدوده زمین
soil strain
U
فشار زمین
salle d'armes
U
زمین شمشیربازی
rolling country
U
زمین پوشیده
rootle
U
زمین راباپوزکندن
territories
U
زمین ملک
territory
U
زمین ملک
route
U
به زمین نشاندن
routes
U
به زمین نشاندن
rear court
U
انتهای زمین
rammer
U
زمین کوب
shell
U
قشر زمین
upland
U
زمین کوهستانی
shelling
U
قشر زمین
shells
U
قشر زمین
punner
U
زمین کوب
punner
U
زمین سفت کن
public domain
U
زمین خالصه
protective earthing
U
زمین محافظ
sandy soil
U
زمین ماسهای
panhandling
U
زمین باریکه
soil species
U
نوع زمین
soil creep
U
زمین خزه
site building
U
زمین ساختمانی
site building
U
زمین زیربنا
gore
U
زمین سه گوش
gored
U
زمین سه گوش
gores
U
زمین سه گوش
goring
U
زمین سه گوش
plant
U
در زمین قراردادن
plants
U
در زمین قراردادن
scrub land
U
زمین بایر
science of geology
U
زمین شناسی
savanna
U
زمین هموار
saturated ground
U
زمین سیراب
panhandle
U
زمین باریکه
panhandled
U
زمین باریکه
panhandles
U
زمین باریکه
pronely
U
روبه زمین
profile line
U
نیمرخ زمین
predial or prae
U
وابسته به زمین
permeable ground
U
تراوا زمین
parterre
U
در طول زمین
parcelling
U
تفکیک زمین
terrain
U
عوارض زمین
terrain
U
زمین ناحیه
terrain
U
نوع زمین
terrain
U
زمین عملیات
basement
U
زیر زمین
basements
U
زیر زمین
upland
U
زمین بلند
paralytic disability
U
زمین گیری
public d.
U
زمین خالصه
uplands
U
زمین بلند
uplands
U
زمین کوهستانی
original ground
U
زمین بکر
permeable ground
U
زمین تراوا
pervious ground
U
تراوا زمین
west
U
مغرب زمین
ground level
U
سطح زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com