Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
key terrain
U
زمین حساس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
electrostatic
U
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
key terrain features
U
عوارض حساس زمین
Other Matches
tentacles
U
شاخک حساس ریشه حساس
tentacle
U
شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
sensitive
U
حساس
elastic
U
حساس
techy
U
حساس
supersensitive
U
حساس
susceptive
U
حساس
sensitive clay
U
رس حساس
vigilant
U
حساس
feisty
U
حساس
prominent
U
حساس
sensor
U
حساس
sharp nosed
U
حساس
critical
U
حساس
alive
U
حساس
passible
U
حساس
exquisite
U
حساس
sensate
U
حساس
tender
U
حساس
delicate
U
حساس
tendered
U
حساس
tenderest
U
حساس
tendering
U
حساس
ticklish
U
حساس
thin skinned
U
حساس
key
<adj.>
U
حساس
acute
U
حساس
elastic demand
U
حساس
activator
U
حساس گر
sentimental
U
حساس
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
vibrissa
U
موی حساس
insensitivity
U
غیر حساس
sensitively
U
بطور حساس
insensitive
U
غیر حساس
tenderizes
U
حساس کردن
tenderizing
U
حساس کردن
pixilated
U
خیلی حساس
tendering
U
حساس بودن
tenderises
U
حساس کردن
overstrung
U
خیلی حساس
tenderising
U
حساس کردن
palpi
U
شاخک حساس
jumpy
U
بیقرار حساس
tenderize
U
حساس کردن
tenderised
U
حساس کردن
tenderized
U
حساس کردن
starkly
U
حساس سفت
senseful
U
خیلی حساس
skinless
U
خیلی حساس
critical facility
U
تاسیسات حساس
starkest
U
حساس سفت
tender
U
حساس بودن
tendered
U
حساس بودن
tenderest
U
حساس بودن
hygrosensitive
U
حساس به رطوبت
key position
U
شغل حساس
supersensitive
U
حساس شده
critical item
U
اماد حساس
critical mass
U
توده حساس
critical position
U
پوزیسیون حساس
starker
U
حساس سفت
sensitive plant
U
گیاه حساس
stark
U
حساس سفت
sensitive zone
U
منطقه حساس
sensitization
U
حساس سازی
sensitization
U
حساس کردن
sensitization
U
حساس شدن
sensitizer
U
حساس کننده
sensory nerves
U
پیهای حساس
supersensitive
U
فوق حساس
sensitizing
U
حساس شدن
sensitized
U
حساس کردن
sensitized
U
حساس شدن
gleg
U
حساس باهوش
kittle
U
هوشیار حساس
key points
U
نقاط حساس
a sensitive subject
[topic]
U
موضوعی حساس
sensitizing
U
حساس کردن
high strung
U
بسیار حساس
sensitizes
U
حساس کردن
sensitizes
U
حساس شدن
keop soo
U
نقاط حساس
it touched him on the raw
U
بنقطه حساس
hyperaesthetic
U
زیاده از حد حساس
elastic supply
U
عرضه حساس
sensitize
U
حساس شدن
sensitising
U
حساس کردن
sensitises
U
حساس شدن
sensitises
U
حساس کردن
sensitised
U
حساس شدن
sensitising
U
حساس شدن
feelingly
U
بطور حساس
mimosa
U
گیاه حساس
insensible
U
غیر حساس
sensitised
U
حساس کردن
perceptive
U
حساس و باهوش
sensitize
U
حساس کردن
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
detecting circuit
U
مدار حساس مین
susceptible to pain
U
حساس نسبت بدرد
supersensitive
U
فوق العاده حساس
context sensitive help
U
کمک حساس به قرینه
tender minded
U
دارای فکر حساس
context sensitive
U
حساس نسبت به متن
tentacular
U
شبیه شاخک حساس
tentacular
U
دارای شاخک حساس
sentient
U
حساس دستخوش احساسات
tentacles
U
موی حساس جانور
tentacle
U
موی حساس جانور
hypergolic fuel
U
سوخت فوق حساس
sensitive to light
U
حساس نسبت به روشنایی
susceptible
U
حساس مستعد پذیرش
key position
U
موضع حساس و مهم
electrosensitive paper
U
کاغذ حساس الکترونیکی
pressure sensitive pen
U
قلم حساس به فشار
kyusho
U
نقاط حساس بدن
vital points
U
نقاط حساس بدن
sensitivity
U
حساس بودن به چیزی
sensitivities
U
حساس بودن به چیزی
laminitis
U
اماس لایههای حساس
palpus
U
شاخک حساس سبیل
touchy
U
نازک نارنجی حساس
touchier
U
نازک نارنجی حساس
touch sensitive tablet
U
تابلو حساس به تماس
touchiest
U
نازک نارنجی حساس
youch sensitive screen
U
صفحه حساس به تماس
dipneedle circuit
U
مدار حساس مغناطیسی
soft boiled
U
نیم بند حساس
touch sensitive panel
U
صفحه حساس به تماس
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
touch panel
U
صفحه حساس به تماس
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
panchromatic
U
حساس نسبت بهمه رنگها
detector paper
U
کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
dunnite
U
نوعی ماده منفجر حساس
sensory
U
وابسته به مرکز احساس حساس
otocyst
U
عضو حساس شنوایی بی مهرگان
sensitive
U
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
hypergolic fuel
U
سوخت خیلی حساس به اشتعال
electrosensitive
U
چاپ با کاغذ حساس به الکترون
homing mine
U
مین حساس به انعکاس امواج
pressure sensitive keyboard
U
صفحه کلید حساس به فشار
light sensitive cell
U
سلول حساس در برابر نور
photoconductor
U
هادی حساس نسبت به نور
fluxgate
U
وسیله حساس به مین مغناطیسی
photodiode
U
دیود حساس نسبت به نور
light sensitive layer
U
لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor
U
مقاومت حساس در برابر نور
touch sensitive display
U
صفحه نمایش حساس لمسی
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
jelly bean
U
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
photocell
U
یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
supersensitive
U
ماسوره یا مین فوق العاده حساس
dermis
U
قسمت حساس وعروقی میان پوست
case sensitive
U
حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
heliogravure
U
گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
hypersensitive
U
دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com