English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kill time U زمان کشندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attraction U کشندگی
attractions U کشندگی
absorpthiveness U کشندگی
invitingness U کشندگی
kill area U منطقه کشندگی
kill probability U احتمال کشندگی
attration U جاذبه کشندگی
lethal area U منطقه کشندگی
kill factor U ضریب کشندگی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
present U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
timed U زمان
clocks U زمان ها
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time-piece U زمان
stroke U زمان
timepiece U زمان
coinstantaneous U هم زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
stroking U زمان
clock U زمان
contemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
times U زمان
whene'er U هر زمان
periods U زمان
simultaneously U در یک زمان
time of blowing U زمان دم
time-consuming U زمان بر
period U زمان
zeitgeist U زمان
tempos U زمان
tempo U زمان
dates U زمان
date U زمان
time consuming U زمان بر
thitherto U تا ان زمان
synchrone U هم زمان
away U از ان زمان
yet U تا ان زمان
termed U زمان
terming U زمان
term U زمان
cotemporaneous U هم زمان
synchronous U هم زمان
time U زمان
cycle time U زمان
effective time U زمان موثر
coking period U زمان کک سازی
coking time U زمان کک سازی
down time U زمان تلف
correlation time U زمان همبستگی
decay time U زمان تباهی
cutting time U زمان اصلی
ephemeris time U زمان تقویمی
equilibrium time U زمان تعادل
execution time U زمان اجرا
dwell idling time U زمان هرزگردی
compilation time U زمان کامپایل
down time U زمان توقف
down time U زمان بیکاری
clk U زمان سنج
delay time U زمان تاخیر
delay allowance U زمان تقسیم
decay time U زمان اضمحلال
cycle time U زمان دوره
contemporize U هم زمان کردن
dead time U زمان گمگشته
dead time U زمان مرده
cycle time U زمان تناوب
ephemeris time U زمان نجومی
compile time U زمان کامپایل
distribution time U زمان توزیع
dilation of time U اتساع زمان
dilation of time U انبساط زمان
cooling period U زمان انتظار
connect time U زمان اتصال
cutting time U زمان برش
development time U زمان توسعه
cycle time U زمان سیکل
an outstanding time U زمان معرکه
time period U گذشت زمان
period/stretch/lapse of time U گذشت زمان
time span U فاصله زمان
period U فاصله زمان
time period U فاصله زمان
period/stretch/lapse of time U فاصله زمان
whenever U هر زمان که هرگاه
time span U دوره زمان
local time U زمان محلی
time lag U زمان مرده
time lag U زمان تاخیر
scheduling U زمان بندی
yesterday U زمان گذشته
past tense U زمان گذشته
lapse U گذشت زمان
lapses U گذشت زمان
lapsing U گذشت زمان
whoopee U زمان خوشی
a terrific time U زمان معرکه
real time U زمان حقیقی
time span U گذشت زمان
period U گذشت زمان
time lags U زمان مرده
time lags U زمان تاخیر
activity time U زمان هر فعالیت
at another time U در زمان دیگری
base period U زمان مبنا
blue moon U زمان دراز
budget period U زمان بودجه
chromometer U زمان سنج
chronograph U زمان نگار
chronometer U زمان سنج
chronophobia U زمان هراسی
chronoscope U زمان سنج
chronoscope U زمان نما
civil time U زمان عرفی
attack timing U زمان بندی تک
association time U زمان تداعی
period U دوره زمان
time period U دوره زمان
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
With passage of time . U با گذشت زمان
acceleration time U زمان شتاب
access time U زمان دستیابی
adaptation time U زمان انطباق
add time U زمان افزایش
add time U زمان جمع
adverb of time U فرف زمان
in the length of time <adv.> U در طول زمان
all crash U زمان فوریت
allocated time U زمان نامی
clocked U با سنجش زمان
recurrence interval U زمان برگشت
seek time U زمان پیگرد
seek time U زمان پیگردی
setting time U زمان گیرش
setup time U زمان برپایی
sidereal time U زمان ستارههای
sidereal time U زمان نجومی
slack time U زمان سکون
solar time U زمان شمسی
solar time U زمان خورشیدی
standard time U زمان استانده
standard time U زمان رسمی
standby time U زمان جانشینی
statute of limitation U مرور زمان
time of one's life <idiom> U زمان عالی
searching time U زمان جستجو
scheduling queue U صف زمان بندی
scheduler U زمان بند
return perion U زمان برگشت
reference time U زمان مرجع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com