Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incidentals time
U
زمان ضمنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
circumstantial
U
ضمنی
incidents
U
ضمنی
tacit
U
ضمنی
episodic
U
ضمنی
implicit
U
ضمنی
occasional
U
ضمنی
episodical
U
ضمنی
incident
U
ضمنی
implied
U
ضمنی
connivance
U
اجازه ضمنی
impliedly
U
به طور ضمنی
limplied warranty
U
ضمانت ضمنی
episodes
U
حادثه ضمنی
acceptation tacite
U
قبول ضمنی
episode
U
حادثه ضمنی
incidents
U
حادثه ضمنی
incident
U
حادثه ضمنی
contextual definition
U
تعریف ضمنی
implicitness
U
دلالت ضمنی
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
imputed income
U
درامد ضمنی
implied assumpist
U
تعهد ضمنی
implied
U
مفهوم ضمنی
implied term
U
شرط ضمنی
implied acceptance
U
قبول ضمنی
implied terms
U
شرایط ضمنی
circumstantial event
U
واقعه ضمنی
accidents
U
تصادفی ضمنی
connotation
U
معنای ضمنی
subaudition
U
فهم ضمنی
xor
U
یای ضمنی
paralipsis
U
افهام ضمنی
implied
U
رضایت ضمنی
cognizance
U
تصدیق ضمنی
tacitly
U
بطور ضمنی
connotation
U
دلالت ضمنی
by-product
U
محصول ضمنی
by-products
U
محصول ضمنی
connotations
U
دلالت ضمنی
connotations
U
معنای ضمنی
subaudition
U
ادراک ضمنی
tacit consent
U
رضای ضمنی
tacit collusion
U
تبانی ضمنی
accident
U
تصادفی ضمنی
paraleipsis
U
افهام ضمنی
sufferance
U
رضایت ضمنی
incidental
U
جزئی ضمنی
implication
U
معنای ضمنی
implications
U
معنای ضمنی
sufference
U
رضایت ضمنی
accidental
U
ضمنی عارضی
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
insinuated
U
بطور ضمنی فهماندن
insinuate
U
بطور ضمنی فهماندن
implying
U
دلالت ضمنی کردن بر
implies
U
دلالت ضمنی کردن بر
xor gate
U
دریچه یای ضمنی
obiter dictum
U
بیان ضمنی و تصادفی
cross conditioning
U
شرطی شدن ضمنی
insinuates
U
بطور ضمنی فهماندن
connotative
U
اشاره ضمنی کننده
connote
U
دلالت ضمنی کردن بر
connote
U
اشاره ضمنی کردن
imply
U
دلالت ضمنی کردن بر
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
inexplicit
U
بطور ضمنی بدون توضیح
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
sidelights
U
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
sidelight
U
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
present
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
Gezellig
<adj.>
U
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
away
U
از ان زمان
yet
U
تا ان زمان
stroking
U
زمان
strokes
U
زمان
stroked
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
stroke
U
زمان
thence
U
از ان زمان
contemporaneous
U
هم زمان
synchrone
U
هم زمان
synchronous
U
هم زمان
zeitgeist
U
زمان
dates
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
date
U
زمان
thitherto
U
تا ان زمان
simultaneously
U
در یک زمان
term
U
زمان
termed
U
زمان
terming
U
زمان
cycle time
U
زمان
time
U
زمان
timepiece
U
زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
times
U
زمان
time-piece
U
زمان
period
U
زمان
tempos
U
زمان
timed
U
زمان
clocks
U
زمان ها
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
clock
U
زمان
periods
U
زمان
time-consuming
U
زمان بر
time consuming
U
زمان بر
tempo
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
fuze setting
U
زمان ماسوره
preparation time
U
زمان تهیه
greenwich time
U
زمان گرینیچ
hereunto
U
تا این زمان
preterit
U
زمان ماضی
acceleration time
U
زمان شتاب
local time
U
زمان محلی
head seek time
U
زمان جستجوی هد
production time
U
زمان تولید
production time
U
زمان ساخت
reaction time
U
زمان واکنش
activity time
U
زمان هر فعالیت
handleing time
U
زمان بررسی
time lag
U
زمان مرده
timing
U
زمان سنجی
fusing time
U
زمان ذوب
time lag
U
زمان تاخیر
time lags
U
زمان مرده
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
down time
U
زمان تلف
time lags
U
زمان تاخیر
retention time
U
زمان بازداری
rise time
U
زمان خیز
intravitam
U
در زمان زندگی
adaptation time
U
زمان انطباق
down time
U
زمان توقف
run time
U
زمان اجرا
add time
U
زمان افزایش
response time
U
زمان پاسخ
response time
U
زمان واگنش
present tense
U
زمان حال
prescriptions
U
مرور زمان
reasonable time
U
زمان معقول
timing
U
زمان احتراق
timing
U
زمان بندی
regression time
U
زمان برگشت
timing
U
زمان گیری
recovery time
U
زمان بهبود
recurrence interval
U
زمان برگشت
return perion
U
زمان برگشت
reference time
U
زمان مرجع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com