English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
dropping angle U زاویه رهایی بمب
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
angle of view U زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
emancipation U رهایی
riddance U رهایی
emanacipation U رهایی
escapement U رهایی
deliveries U رهایی
delivery U رهایی
extrication U رهایی
salvation U رهایی
goby U رهایی
relief U رهایی
escaping U رهایی
escapes U رهایی
rescue U رهایی
quietus U رهایی
rescues U رهایی
rescuing U رهایی
escaped U رهایی
livery U رهایی
liveries U رهایی
abandonment U رهایی
deliverance U رهایی
escape U رهایی
rescued U رهایی
rescue U رهایی دادن
rescuing U رهایی دادن
rescued U رهایی دادن
rescues U رهایی دادن
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
acquittance U رهایی بخشودگی
emancipator U رهایی دهنده
emergency relief U رهایی از بلایا
survival U رهایی از انهدام
survivals U رهایی از انهدام
bomb release line U خط رهایی بمب
break up value U قیمت رهایی
disenchantment U رهایی از طلسم
break off position U نقطه رهایی
keep one's head above water U رهایی یافتن
release point U نقطه رهایی
disillusions U رهایی از شیفتگی
to get rid of U رهایی یافتن از
break off U رهایی ازدرگیری
to extricate oneself U رهایی یافتن
disillusion U رهایی از شیفتگی
get out U رهایی یافتن
disillusioning U رهایی از شیفتگی
to get off U رهایی یافتن از
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
bailment U رهایی به قید ضمانت
releases U منتشر ساختن رهایی
released U منتشر ساختن رهایی
bomb release point U نقطه رهایی بمب
release U منتشر ساختن رهایی
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
instrument U وسیله دوربین یا زاویه یاب
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
floating reticle U تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
theodolites U دوربین مهندسی زاویه سنج طول یاب
theodolite U دوربین مهندسی زاویه سنج طول یاب
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
crab angle U زاویه بین مسیر حرکت هواپیما و محور دوربین عکاسی
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
stacked U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thence U از ان زمان
tempo U زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
stroke U زمان
timepiece U زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
contemporaneous U هم زمان
clock U زمان
time-consuming U زمان بر
time consuming U زمان بر
yet U تا ان زمان
away U از ان زمان
termed U زمان
term U زمان
zeitgeist U زمان
whene'er U هر زمان
period U زمان
date U زمان
time of blowing U زمان دم
terming U زمان
clocks U زمان ها
coinstantaneous U هم زمان
thitherto U تا ان زمان
stroked U زمان
tempos U زمان
simultaneously U در یک زمان
periods U زمان
dates U زمان
time U زمان
cotemporaneous U هم زمان
times U زمان
timed U زمان
cycle time U زمان
strokes U زمان
stroking U زمان
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
period of concentration U زمان تمرکز
decay time U زمان تباهی
peace time U زمان صلح
passtime U زمان گذارستون
decay time U زمان اضمحلال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com