Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
real time
U
زمان حقیقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
relative
U
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
Other Matches
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
truer
U
حقیقی
truest
U
حقیقی
unfeigned
U
حقیقی
true
U
حقیقی
efective
U
حقیقی
intrinsic
U
حقیقی
genuine
U
حقیقی
real
U
حقیقی
actual
U
حقیقی
veracious
U
حقیقی
true dip
U
شیب حقیقی
true heading
U
سمت حقیقی
true score
U
نمره حقیقی
actual movement
U
حرکت حقیقی
true power
U
توان حقیقی
true life
U
حقیقی وصحیح
true or real focus
U
کانون حقیقی
true mean
U
میانگین حقیقی
truer
U
حقیقی کردن
actual resistivity
U
مقاومت حقیقی
genuine
U
حقیقی یا درست
absolute magnitude
U
قدر حقیقی
genuine
U
واقعی حقیقی
true copolymer
U
همبسپار حقیقی
interpolymer
U
همبسپار حقیقی
truest
U
حقیقی کردن
truest
U
واقعی حقیقی
truer
U
واقعی حقیقی
true
U
حقیقی کردن
true
U
واقعی حقیقی
trueness
U
بی ریایی حقیقی
true wind
U
باد حقیقی
down-to-earth
U
حقیقی واقعی
true course
U
راه حقیقی
true variance
U
پراکنش حقیقی
true north
U
شمال حقیقی
true value
U
مقدار حقیقی
down to earth
U
حقیقی واقعی
real image
U
تصویر حقیقی
observed altitude
U
ارتفاع حقیقی
ohmic valve
U
مقدارمقاومت حقیقی
true resistance
U
مقدارمقاومت حقیقی
real gas
U
گاز حقیقی
real constant
U
ثابت حقیقی
real power
U
توان حقیقی
real numbers
U
اعداد حقیقی
real storage
U
حافظه حقیقی
real function
U
تابع حقیقی
natural person
U
شخص حقیقی
real address
آدرس حقیقی
real module
U
ضریب حقیقی
true azimuth
U
گرای حقیقی
real number
U
عدد حقیقی
real memory
U
حافظه حقیقی
verisimilar
U
دارای فاهر حقیقی
real sector
U
بخش متغیرهای حقیقی
rightful
U
حقیقی دارای استحقاق
real number
U
عدد حقیقی
[ریاضی]
apparent horizon
U
افق حقیقی نقاط
particle density
U
وزن مخصوص حقیقی
real-valued function
U
تابع حقیقی
[ریاضی]
live exercise
U
تمرین رزمی حقیقی
euciliate
U
مژه داران حقیقی
brake horsepower
U
توان حقیقی مهاری
actual maximum flowline
U
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
real numbers
U
اعدد حقیقی
[ریاضی]
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
unsigned real number
U
عدد حقیقی بدون علامت
axiom
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
enlightement
U
روشنی فکر اگاهی حقیقی
substantive
U
دارای ماهیت واقعی حقیقی
true or sternal ribs
U
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
dative
U
حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
real analytic function
U
تابع تحلیلی
[حقیقی]
[ریاضی]
axioms
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
developed muzzle velocity
U
سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
present
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
real absolute value function
U
تابع حقیقی قدر مطلق
[ریاضی]
acoelous
U
بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
approximation
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
many valued
U
دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
approximations
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
U
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
gyrocompass
U
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
processor bound
U
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
true convergence
U
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
x scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed
U
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
antedate
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
chemical wash
U
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
true horizon
U
افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
cotemporaneous
U
هم زمان
whene'er
U
هر زمان
time
U
زمان
period
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
tempo
U
زمان
tempos
U
زمان
timed
U
زمان
yet
U
تا ان زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
synchrone
U
هم زمان
synchronous
U
هم زمان
timepiece
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
time-piece
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
term
U
زمان
termed
U
زمان
terming
U
زمان
clock
U
زمان
thitherto
U
تا ان زمان
date
U
زمان
dates
U
زمان
clocks
U
زمان ها
contemporaneous
U
هم زمان
thence
U
از ان زمان
periods
U
زمان
time-consuming
U
زمان بر
cycle time
U
زمان
simultaneously
U
در یک زمان
stroke
U
زمان
stroked
U
زمان
strokes
U
زمان
stroking
U
زمان
times
U
زمان
time consuming
U
زمان بر
away
U
از ان زمان
man and boy
U
از زمان بچگی
nonsynchronous
U
ناهم زمان
prescription
U
مرور زمان
makeup time
U
زمان جبران
relaxation time
U
زمان اسایش
maintenance period
U
زمان تعمیرات
orthogenesis
U
جبر زمان
reference time
U
زمان مرجع
response time
U
زمان واگنش
non productive time
U
زمان مرده
regression time
U
زمان برگشت
relief time
U
زمان استراحت
yesterday
U
زمان گذشته
maximum duration
U
زمان حداکثر
past tense
U
زمان گذشته
scheduling
U
زمان بندی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com