English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
time U زمان
stroked U زمان
thence U از ان زمان
away U از ان زمان
contemporaneous U هم زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
yet U تا ان زمان
stroke U زمان
coinstantaneous U هم زمان
strokes U زمان
times U زمان
cotemporaneous U هم زمان
clocks U زمان ها
timepiece U زمان
stroking U زمان
term U زمان
time consuming U زمان بر
time-consuming U زمان بر
tempo U زمان
period U زمان
periods U زمان
tempos U زمان
terming U زمان
termed U زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
timed U زمان
time of blowing U زمان دم
thitherto U تا ان زمان
simultaneously U در یک زمان
date U زمان
whene'er U هر زمان
dates U زمان
zeitgeist U زمان
cycle time U زمان
base period U زمان مبنا
association time U زمان تداعی
production time U زمان ساخت
transfer time U زمان انتقال
acceleration time U زمان شتاب
production time U زمان تولید
transition time U زمان انتقال
universal time U زمان عام
fusing time U زمان ذوب
attack timing U زمان بندی تک
present tense U زمان حال
reaction time U زمان واکنش
transit time U زمان گذار
transit time U زمان عبور
olden U زمان پیش
preterit U زمان ماضی
adaptation time U زمان انطباق
clock U زمان سنج
turn around time U زمان برگشت
add time U زمان افزایش
executing U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
clocks U زمان سنج
activity time U زمان هر فعالیت
execute U زمان اجرا
period of concentration U زمان تمرکز
passtime U زمان گذارستون
peace time U زمان صلح
add time U زمان جمع
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
tea-time U زمان چای
preparation time U زمان تهیه
executed U زمان اجرا
transition time U زمان تحول
an outstanding time U زمان معرکه
allocated time U زمان نامی
moment U زمان اهمیت
turnaround time U زمان برگشت
turnaround time U زمان گردش
moments U زمان اهمیت
access time U زمان دستیابی
a terrific time U زمان معرکه
fuze setting U زمان ماسوره
orthogenesis U جبر زمان
adverb of time U فرف زمان
peace time U در زمان صلح
incidentals time U زمان اتفاقی
waiting time U زمان انتظار
maintenance period U زمان تعمیرات
whenever U هر زمان که هرگاه
in the length of time <adv.> U در طول زمان
word time U زمان کلمه
lost time U زمان گمگشته
intervalometer U زمان سنج
lost time U زمان مفقوده
makeup time U زمان جبران
instruction time U زمان دستورالعمل
inlet time U زمان ورود
vicissitudes of time U انقلابات زمان
maximum duration U زمان حداکثر
inoperative time U زمان کسرخدمت
input time U زمان اولیه
wait time U زمان انتظار
man and boy U از زمان بچگی
installation time U زمان نصب
loading time U زمان بارگیری
load time U زمان بارکردن
linkage time U زمان پیوند
kill time U زمان خطر
yesterday U زمان گذشته
past tense U زمان گذشته
length of time U طول زمان
kill time U زمان کشندگی
leisure time U زمان اسودگی
lapse of time U مرور زمان
lapse time U زمان کاهش
real time U زمان حقیقی
latency U زمان بیکاری
within resonable time U طی زمان معقول
scheduling U زمان بندی
lapse U گذشت زمان
intravital U در زمان زندگی
lapses U گذشت زمان
intravitam U در زمان زندگی
lapsing U گذشت زمان
whoopee U زمان خوشی
at another time U در زمان دیگری
light load period U زمان بار کم
lead time U زمان پیشگیری
incidentals time U زمان ضمنی
time span U گذشت زمان
time period U دوره زمان
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
nonsynchronous U ناهم زمان
greenwich time U زمان گرینیچ
handleing time U زمان بررسی
pt U زمان گذشته
PR U زمان حال
head seek time U زمان جستجوی هد
hereunto U تا این زمان
period U دوره زمان
time span U دوره زمان
timing U زمان سنجی
period U گذشت زمان
time period U گذشت زمان
period/stretch/lapse of time U گذشت زمان
time span U فاصله زمان
period U فاصله زمان
time period U فاصله زمان
period/stretch/lapse of time U فاصله زمان
holding time U زمان نگهداری
chronoscope U زمان نما
timing U زمان گیری
microcycle U واحد زمان
time lag U زمان تاخیر
time lag U زمان مرده
in process of time U بمرور زمان
inactive time U زمان غیرفعال
prescription U مرور زمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com