English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standby time U زمان جانشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
vicegerency U جانشینی
subrogation U جانشینی
vicarious U جانشینی
successions U جانشینی
succession U جانشینی
vicariousness U جانشینی
replacement U جانشینی
replacements U جانشینی
substitution U جانشینی
locum tenecy U جانشینی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
successions U ردیف جانشینی
standby equipment U تجهیزات جانشینی
succession U ردیف جانشینی
substitute material U مواد جانشینی
subsitute U جانشینی کالاها
substitution effect U اثر جانشینی
expromission U جانشینی بدهکار
partial substitution U جانشینی مصرف
substitution U تعویض جانشینی
complete substitution U جانشینی کالاها
elasticity of substitution U کشش جانشینی
subsittution effect U اثر جانشینی
displacement reaction U واکنش جانشینی
potential substitution U جانشینی بالقوه
substitutionary U تعویض جانشینی
paradigmatic axis U محور جانشینی
replacement capital U سرمایه جانشینی
supersession U جانشینی لغو شدگی
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
displacement titration U تیتر کردن جانشینی
aliases U نام جانشینی که به فایل
alias U نام جانشینی که به فایل
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
marginal rate of substitution U نرخ نهائی جانشینی
who claims the succession ? U چه کسی ادعای جانشینی
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
partial substitution U جانشینی کامل برای دو کالا
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
u U جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thitherto U تا ان زمان
stroked U زمان
whene'er U هر زمان
times U زمان
dates U زمان
clocks U زمان ها
stroke U زمان
date U زمان
synchronous U هم زمان
zeitgeist U زمان
strokes U زمان
synchrone U هم زمان
away U از ان زمان
time of blowing U زمان دم
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
period U زمان
tempo U زمان
cotemporaneous U هم زمان
contemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
time consuming U زمان بر
coinstantaneous U هم زمان
cycle time U زمان
time-consuming U زمان بر
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
periods U زمان
yet U تا ان زمان
time-piece U زمان
timepiece U زمان
tempos U زمان
stroking U زمان
timed U زمان
time U زمان
simultaneously U در یک زمان
light load period U زمان بار کم
timing U زمان احتراق
maximum duration U زمان حداکثر
whoopee U زمان خوشی
relief time U زمان استراحت
linkage time U زمان پیوند
lost time U زمان مفقوده
lost time U زمان گمگشته
loading time U زمان بارگیری
timing U زمان بندی
microcycle U واحد زمان
load time U زمان بارکردن
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
maintenance period U زمان تعمیرات
makeup time U زمان جبران
timing U زمان گیری
man and boy U از زمان بچگی
response time U زمان واکنش
mean time U زمان متوسط
peace time U زمان صلح
reasonable time U زمان معقول
reaction time U زمان واکنش
prescription U مرور زمان
production time U زمان ساخت
prescriptions U مرور زمان
chronograph U زمان نگار
production time U زمان تولید
preterit U زمان ماضی
preparation time U زمان تهیه
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
peace time U در زمان صلح
passtime U زمان گذارستون
recurrence interval U زمان برگشت
lapsing U گذشت زمان
recovery time U زمان بهبود
timing U زمان سنجی
miscellaneous time U زمان متفرقه
lapses U گذشت زمان
relaxation time U زمان اسایش
multiplication time U زمان ضرب
lapse U گذشت زمان
non productive time U زمان مرده
regression time U زمان برگشت
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
nonsynchronous U ناهم زمان
orthogenesis U جبر زمان
period of concentration U زمان تمرکز
acceleration time U زمان شتاب
down time U زمان بیکاری
association time U زمان تداعی
distribution time U زمان توزیع
attack timing U زمان بندی تک
dilation of time U اتساع زمان
dilation of time U انبساط زمان
delay time U زمان تاخیر
base period U زمان مبنا
delay allowance U زمان تقسیم
decay time U زمان اضمحلال
decay time U زمان تباهی
down time U زمان توقف
down time U زمان تلف
allocated time U زمان نامی
access time U زمان دستیابی
a terrific time U زمان معرکه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com