Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adaptation time
U
زمان انطباق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
coincidence
U
انطباق
coincidences
U
انطباق
self identity
U
انطباق
accommodation
U
انطباق
accommodations
U
انطباق
superposition
U
انطباق
adaptations
U
انطباق
adaptation
U
انطباق
adaption
U
انطباق
conformity
U
انطباق
adaptation syndrome
U
نشانگان انطباق
visual adaptation
U
انطباق دیداری
adaptation level
U
سطح انطباق
absolute accommodation
U
انطباق مطلق
adaptometer
U
انطباق سنج
synchrony
U
انطباق تقارن
brightness adaptation
U
انطباق با درخشندگی
decency
U
انطباق بامورد
superposable
U
قابل انطباق
superimposable
U
انطباق پذیر
social adaptiveness
U
انطباق اجتماعی
dark adaptation
U
انطباق با تاریکی
unadapted
U
انطباق نایافته
adaptable
U
انطباق پذیر
sensory adaptation
U
انطباق حسی
adjustability
U
درجه انطباق
scotopic adaptation
U
انطباق با تاریکی
nonsuperimposable
U
انطباق ناپذیر
matching stub
U
مفتول انطباق
light adaptation
U
انطباق با روشنایی
alignments
U
تنظیم انطباق
suit
U
تعقیب انطباق
coincident current
U
با انطباق جریان
coincidence
U
اقتران انطباق
alignment
U
تنظیم انطباق
suited
U
تعقیب انطباق
adaptability
U
قابلیت انطباق
coincidences
U
اقتران انطباق
goodness of fit
U
میزان انطباق
suits
U
تعقیب انطباق
adaptability
U
انطباق پذیری
sovietization
U
انطباق با رژیم شوروی
synchronised
U
انطباق زمانی داشتن
associable
U
معاشرتی انطباق پذیر
synchronises
U
انطباق زمانی داشتن
suit the punishment to the crime
U
انطباق مجازات بر جرم
synchronising
U
انطباق زمانی داشتن
synchronize
U
انطباق زمانی داشتن
aberration
U
عدم انطباق کانونی
synchronism
U
ایجاد همزمانی انطباق
synchronizes
U
انطباق زمانی داشتن
general adaptation syndrome
U
نشانگان انطباق عمومی
parallax
U
اختلاف منظر انطباق
coincidence adjustment
U
تعیین مسافت به وسیله انطباق
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
compatability
U
قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
self adjustment
U
انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
formalization
U
انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau
U
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
leninism
U
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
rationalization
U
انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
terming
U
زمان
strokes
U
زمان
stroked
U
زمان
stroke
U
زمان
stroking
U
زمان
synchronous
U
هم زمان
termed
U
زمان
synchrone
U
هم زمان
simultaneously
U
در یک زمان
contemporaneous
U
هم زمان
term
U
زمان
date
U
زمان
yet
U
تا ان زمان
whene'er
U
هر زمان
away
U
از ان زمان
zeitgeist
U
زمان
dates
U
زمان
cycle time
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
thitherto
U
تا ان زمان
thence
U
از ان زمان
tempo
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
clocks
U
زمان ها
time-consuming
U
زمان بر
timepiece
U
زمان
time-piece
U
زمان
period
U
زمان
tempos
U
زمان
timed
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
time consuming
U
زمان بر
clock
U
زمان
times
U
زمان
periods
U
زمان
time
U
زمان
nonsynchronous
U
ناهم زمان
lapses
U
گذشت زمان
periods
U
مدت زمان
passtime
U
زمان گذارستون
peace time
U
زمان صلح
peace time
U
در زمان صلح
period of concentration
U
زمان تمرکز
chronophobia
U
زمان هراسی
microcycle
U
واحد زمان
non productive time
U
زمان مرده
effective time
U
زمان موثر
period
U
مدت زمان
mean time
U
زمان متوسط
ephemeris time
U
زمان نجومی
miscellaneous time
U
زمان متفرقه
orthogenesis
U
جبر زمان
ephemeris time
U
زمان تقویمی
maximum duration
U
زمان حداکثر
lapse
U
گذشت زمان
multiplication time
U
زمان ضرب
activity time
U
زمان هر فعالیت
regression time
U
زمان برگشت
reflex time
U
زمان بازتاب
reference time
U
زمان مرجع
timing
U
زمان بندی
timing
U
زمان احتراق
return perion
U
زمان برگشت
recurrence interval
U
زمان برگشت
recovery time
U
زمان بهبود
relaxation time
U
زمان اسایش
relief time
U
زمان استراحت
down time
U
زمان بیکاری
response time
U
زمان واکنش
present tense
U
زمان حال
response time
U
زمان پاسخ
response time
U
زمان واگنش
timing
U
زمان سنجی
reasonable time
U
زمان معقول
prescription
U
مرور زمان
prescriptions
U
مرور زمان
chronoscope
U
زمان سنج
chronoscope
U
زمان نما
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
preparation time
U
زمان تهیه
preterit
U
زمان ماضی
acceleration time
U
زمان شتاب
compilation time
U
زمان کامپایل
down time
U
زمان توقف
down time
U
زمان تلف
reaction time
U
زمان واکنش
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
production time
U
زمان ساخت
production time
U
زمان تولید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com