English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transfer time U زمان انتقال
transition time U زمان انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
transfer U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transferring U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfers U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
data movement time U زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
proceed time U زمان انتقال پرسنل
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
transfer check U انتقال
downloading U انتقال
bail arm U انتقال
transmission U انتقال
shifts U انتقال
transmissions U انتقال
transfer line U خط انتقال
shifted U انتقال
negotiations U انتقال
transitions U انتقال
conductance U انتقال
abaloenation U انتقال
transfers U انتقال
transfer U انتقال
transferring U انتقال
devolution U انتقال
transference U انتقال
transition U انتقال
line shaft U انتقال
intuitions U انتقال
shift U انتقال
move U انتقال
conveyance U انتقال
turn over U انتقال
transformation U انتقال
transter U انتقال
intuition U انتقال
displacement U انتقال
transmission line U خط انتقال
negotiation U انتقال
marque U انتقال
conveyances U انتقال
conduction U انتقال
assignment U انتقال
assignments U انتقال
mittimus U انتقال
metabasis U انتقال
transportation U انتقال
shift U انتقال
translation U انتقال
conveying U انتقال
migration U انتقال
conveyed U انتقال
conveys U انتقال
convey U انتقال
translations U انتقال
detaching U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
detach U انتقال دادن
transmittal U انتقال سرایت
bail U واگذاری انتقال
transmittance U انتقال سرایت
thought transference U انتقال فکر
convection U انتقال برق
transmissive U انتقال یافته
conveyances U سند انتقال
gradation U انتقال تدریجی
gradations U انتقال تدریجی
negotiator U انتقال دهنده
transmitter U انتقال دهنده
block transfer U انتقال کندهای
shuttles U ریل انتقال
transmission line U سیم انتقال
convection U انتقال گرما
technology transfer U انتقال تکنولوژی
tactical march U انتقال جنگی
transmissive U قابل انتقال
assignment of contract U انتقال قرارداد
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transmission shaft U محور انتقال
transmission system U شبکه انتقال
negotiating U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
alienable U قابل انتقال
alienator U انتقال دهنده
transmittancy U انتقال سرایت
alienating U انتقال دادن
alienor U انتقال دهنده
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
alienate U انتقال دادن
conveyance U سند انتقال
synchronous transmission U انتقال همزمان
block move U انتقال بلوک
transferred U انتقال یافته
transmission tower U برج انتقال
transport number U عدد انتقال
gear U انتقال دادن
social transmission U انتقال اجتماعی
geared U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
alienated U انتقال شده
transient U در حال انتقال
negotiators U انتقال دهنده
transients U در حال انتقال
alienates U انتقال دادن
transfer operation U عمل انتقال
transferable U قابل انتقال
intuitively U ازراه انتقال
inalienable U غیرقابل انتقال
credit transfer U انتقال اعتبار
credit transfers U انتقال اعتبار
transferee U انتقال گیرنده
transferor U انتقال دهنده
transfer address U ادرس انتقال
transporter U انتقال دهنده
transporters U انتقال دهنده
transferrer U انتقال دهنده
alienation U انتقال مالکیت
transferable U انتقال پذیر
axles U محور انتقال
axle U محور انتقال
transfer of training U انتقال اموزش
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer rate U نرخ انتقال
transfer of learning U انتقال یادگیری
transfer switch U کلید انتقال
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer medium U رسانه انتقال
transfer machine U دستگاه انتقال
transfer table U میز انتقال
transfer time U مدت انتقال
shifting U انتقال دادن
negotiable U قابل انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
heredity U انتقال موروثی
transfer function U تابع انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
to carry over U انتقال دادن
to be transferred U انتقال یافتن
transfer U انتقال دادن
assignment U انتقال قانونی
transmission facility U وسیله انتقال
transmitters U انتقال دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com