English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leisure time U زمان اسودگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relief U اسودگی
easefully U به اسودگی
conveniences U اسودگی
vacation U اسودگی
vacations U اسودگی
convenience U اسودگی
disembarrassment U اسودگی
leisure U اسودگی
comforting U اسودگی
comfort U اسودگی
comforted U اسودگی
comforts U اسودگی
repose U اسودگی استراحت
tranquility U ارامش اسودگی
peace of mind U اسودگی خاطر
tranquillity U ارامش اسودگی
composedness U ارامی- ارامش- اسودگی
eases U اسودگی راحت کردن
ease U اسودگی راحت کردن
eased U اسودگی راحت کردن
easing U اسودگی راحت کردن
composedly U به ارامی- به اسودگی- بااسایش خاطر
heart sease U اسایش قلب اسودگی خاطر
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
present U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thence U از ان زمان
time consuming U زمان بر
periods U زمان
time-consuming U زمان بر
stroke U زمان
contemporaneous U هم زمان
times U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
cycle time U زمان
dates U زمان
date U زمان
cotemporaneous U هم زمان
coinstantaneous U هم زمان
tempo U زمان
time of blowing U زمان دم
stroking U زمان
tempos U زمان
period U زمان
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
away U از ان زمان
thitherto U تا ان زمان
clock U زمان
yet U تا ان زمان
clocks U زمان ها
time-piece U زمان
timepiece U زمان
time U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
whene'er U هر زمان
zeitgeist U زمان
simultaneously U در یک زمان
timed U زمان
association time U زمان تداعی
attack timing U زمان بندی تک
response time U زمان واگنش
relief time U زمان استراحت
time of disintegration U زمان انفجار
base period U زمان مبنا
time slice U قطعه زمان
allocated time U زمان نامی
adaptation time U زمان انطباق
add time U زمان افزایش
add time U زمان جمع
time perception U ادراک زمان
adverb of time U فرف زمان
recurrence interval U زمان برگشت
return perion U زمان برگشت
tea-time U زمان چای
all crash U زمان فوریت
time log U جدول زمان
time lapse U مرور زمان
chronoscope U زمان نما
civil time U زمان عرفی
clk U زمان سنج
clocked U با سنجش زمان
prescription U مرور زمان
coking period U زمان کک سازی
coking time U زمان کک سازی
compilation time U زمان کامپایل
prescriptions U مرور زمان
chronoscope U زمان سنج
blue moon U زمان دراز
time dependent U وابسته به زمان
chromometer U زمان سنج
chronograph U زمان نگار
chronometer U زمان سنج
chronophobia U زمان هراسی
expected time U زمان تحمل
budget period U زمان بودجه
activity time U زمان هر فعالیت
wait time U زمان انتظار
universal time U زمان عام
time of one's life <idiom> U زمان عالی
turnaround time U زمان برگشت
turnaround time U زمان گردش
reflex time U زمان بازتاب
turn around time U زمان برگشت
reaction time U زمان واکنش
scheduling U زمان بندی
transition time U زمان انتقال
zeitgeist U روح زمان
time lags U زمان تاخیر
waiting time U زمان انتظار
whenever U هر زمان که هرگاه
within resonable time U طی زمان معقول
word time U زمان کلمه
time interval U زمان طی شده
vicissitudes of time U انقلابات زمان
variable time U زمان متغیر
local time U زمان محلی
time lag U زمان مرده
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
transition time U زمان تحول
transit time U زمان عبور
transit time U زمان گذار
With passage of time . U با گذشت زمان
whoopee U زمان خوشی
lapsing U گذشت زمان
lapses U گذشت زمان
lapse U گذشت زمان
acceleration time U زمان شتاب
reasonable time U زمان معقول
recovery time U زمان بهبود
access time U زمان دستیابی
relaxation time U زمان اسایش
time utility U استفاده از زمان
timeer U زمان سنج
transfer time U زمان انتقال
regression time U زمان برگشت
training time U زمان تمرین
yesterday U زمان گذشته
past tense U زمان گذشته
PR U زمان حال
pt U زمان گذشته
real time U زمان حقیقی
wartime U زمان جنگ
licensing hours زمان مجاز
timming U زمان گیری
compile time U زمان کامپایل
hereunto U تا این زمان
holding time U زمان نگهداری
hour meter U زمان شمار
miscellaneous time U زمان متفرقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com