Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he had a good supply of coal
U
زغال سنگ کافی ذخیره کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incremental backup
U
تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
buffer
U
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
huckleberry
U
درخت زغال اخته زغال اخته
associative storage
U
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
CDs
U
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD
U
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
volume
U
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
interior label
U
برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volumes
U
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
mass storage
U
وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
storage
U
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
highest
U
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highs
U
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
permanent
U
فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
high
U
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box
U
فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mailboxes
U
فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mailbox
U
فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
volatile memory
U
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
reservoir
U
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs
U
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
adequate
U
کافی
adequate
کافی
satisfactory
<adj.>
U
کافی
sufficing
<adj.>
U
کافی
good
[sufficient]
<adj.>
U
کافی
sufficient
<adj.>
U
کافی
adequate
<adj.>
U
کافی
acceptable
<adj.>
U
کافی
sufficient
U
کافی
enow
U
کافی
enough
U
کافی
coal heaver
U
زغال کش
litho crayon
U
زغال
brushes
U
زغال
brush
U
زغال
charry
U
زغال
charr
U
زغال
coal
U
زغال
softer
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
reads
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softest
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
suffice
U
کافی بودن
sufficiently
<adv.>
U
بقدر کافی
be adequate
U
کافی بودن
last
[be enough]
U
کافی بودن
skimps
U
غیر کافی
be sufficient
U
کافی بودن
Nothing more, thanks.
کافی است.
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
بقدر کافی
sufficed
U
کافی بودن
run short
<idiom>
U
کافی نبودن
sufficing
U
کافی بودن
suffices
U
کافی بودن
sufficient
U
مقدار کافی
sufficient conditions
U
شرایط کافی
scantier
U
غیر کافی
sufficient condition
U
شرط کافی
leisure
U
وقت کافی
inextenso
U
بطول کافی
scantiest
U
غیر کافی
scanty
U
غیر کافی
reach
U
کافی بودن
suffice
U
کافی بودن
skimped
U
غیر کافی
inadequate
U
غیر کافی
skimp
U
غیر کافی
necessary and sufficient
U
لازم و کافی
plenty of rain
U
باران کافی
skimping
U
غیر کافی
adequately
U
بقدر کافی
be enough
U
کافی بودن
due care
U
مراقبت کافی
lead of brush
U
پیشرفتن زغال
whortle
U
زغال اخته
whort
U
زغال اخته
negative brush
U
زغال منفی
charred
U
زغال مانند
brush pressure
U
فشار زغال
coaler
U
زغال سنگ کش
brush ring
U
حلقه زغال
brush rocker
U
فنر زغال
collector brush
U
زغال گرداور
charry
U
زغال مانند
positive brush
U
زغال مثبت
clutch pilot bearing
U
زغال کلاچ
pilot brush
U
زغال راهنما
charwomen
U
زغال فروش
charwoman
U
زغال فروش
gleed
U
زغال سرخ
battery carbon
U
زغال باتری
carbon brush
U
زغال کربنی
coal bed
U
رگه زغال
dogberry
U
زغال اخته
brush yoke
U
یوغ زغال
coal dust
U
خاکه زغال
pig tail of brush
U
سیم زغال
charcoal
U
زغال چوب
brush lag
U
پس رفتن زغال
bituminous coal
U
زغال قیری
grounding brush
U
زغال زمین
coal
U
زغال کردن
coal
U
زغال سنگ
sugar carbon
U
زغال قند
brush holder
U
پایه زغال
coal whipper
U
زغال کش کشتی
lag of brush
U
پس رفتن زغال
coal hole
U
زغال دان
coke
U
زغال کوک
lignite
U
زغال قهوهای
brush contact loss
U
افت زغال
cokes
U
زغال کوک
powdered charcoal
U
خاکه زغال
brush pig tail
U
سیم زغال
bubble memory
U
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
incompetent
U
غیر کافی ناشایسته
insufficiently
U
بطور غیر کافی
inadequately
U
بطور غیر کافی
sufficient condition
U
شرط کافی
[ریاضی]
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
well paid
U
دارای حقوق کافی
voteless
U
بدون رای کافی
well educatd
U
دارای تحصیلات کافی
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
sufficiency
U
قابلیت مقدار کافی
to have plenty of time
U
وقت کافی داشتن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
coke
U
زغال سنگ سوخته
cinders
U
زغال نیم سوز
coke
U
تبدیل به زغال کردن
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
cokes
U
زغال سنگ سوخته
cokes
U
تبدیل به زغال کردن
coal gas
U
گاز زغال سنگ
coal tar
U
قطران زغال سنگ
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
gauze brush
U
زغال توری شکل
cinder
U
زغال نیم سوز
charr
U
تبدیل به زغال کردن
briquette
U
خاک زغال قالبی
blind coal
U
زغال سنگ بی شعله
coal field
U
ناحیه زغال خیز
bituminous coal
U
زغال سنگ چاق
briquet
U
خاک زغال قالبی
coal measures
U
طبقات زغال خیز
chars
U
جسم زغال برگشتن
coal field
U
کان زغال سنگ
peatery
U
معدن زغال سنگ
chars
U
نیمسوز شدن زغال
charring
U
جسم زغال برگشتن
charring
U
نیمسوز شدن زغال
char
U
جسم زغال برگشتن
char
U
نیمسوز شدن زغال
brush lead
U
پیش رفتن زغال
brush friction loss
U
اتلاف مالشی زغال
coal pit
U
محل زغال سازی
coaly
U
زغال سنگ دار
zinc carbon cell
U
پیل روی- زغال
red coals
U
زغال سرخ یا تابیده
cornel tree
U
درخت زغال اخته
embers
U
خاکه زغال نیمسوز
ember
U
خاکه زغال نیمسوز
coald pit
U
کود زغال سنگ
third brush generator
U
دینام با زغال اضافی
third brush regulation
U
تنظیم با زغال اضافی
macbinary
U
سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
working ball
U
گوی با سرعت و چرخش کافی
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
in short supply
<idiom>
U
نه خیلی کافی ،کنترل از مقدار
It is not deep enough.
U
باندازه کافی گود نیست
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
Nothing more, thanks.
کافی است، خیلی متشکرم.
So much for theory!
<idiom>
U
به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
blueberries
U
قره قاط زغال اخته
keels
U
کشتی زغال کش عوارض بندری
keel
U
کشتی زغال کش عوارض بندری
benzole
U
فراورده قیر زغال سنگ
cornaceous
U
وابسته بخانواده زغال اخته
stone coal
U
زغال سنگ خشک یا خالص
chauldron
U
پیمانه زغال برابر1296 لیتر
coaler
U
وسیله حمل زغال سنگ
hewer
U
کارگر معدن زغال سنگ
lignite
U
زغال سنگ چوب نما
blueberry
U
قره قاط زغال اخته
goal predicates blackness
U
زغال از سیاهی خبر میدهد
dogwood
U
زغال اخته سیاه توسه
fat coal
U
زغال سنگ قیرداریاچربی دار
flyash
U
خاکستر حاصل از زغال سنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com