English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bedsore U زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kip U خوابیدن بستر
kipping U خوابیدن بستر
kipped U خوابیدن بستر
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
bed factor U ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
hack U شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hacked U شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hacks U شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
geostrophic U وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
macromere U سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
lightening hole U سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
to miss fire U نرسیدن
to fall short U نرسیدن
protracted U متمادی
to fall to the ground U به نتیجه نرسیدن
miscarries U بجایی نرسیدن
miscarrying U بجایی نرسیدن
talk out of <idiom> U به نتیجه نرسیدن
to fall through U به نتیجه نرسیدن
to miss one's tip U بمقصود نرسیدن
to come to grief U به نتیجه نرسیدن
fall through U به نتیجه نرسیدن
to came a howler U به نتیجه نرسیدن
miscarry U بجایی نرسیدن
to come a mucker U به نتیجه نرسیدن
to be dashed to the ground U به نتیجه نرسیدن
eons U اعصار متمادی
aeons U اعصار متمادی
aeon U اعصار متمادی
slow-down <idiom> U به توقف کامل نرسیدن
sick call U صف بیماران
medical evacuation U تخلیه بیماران
sick list U صورت بیماران
pulse U مجموعه متمادی پالسهای مشابه
pulsed U مجموعه متمادی پالسهای مشابه
gangrene U فساد عضو براثر نرسیدن خون
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
lazaretto U اسایشگاه بیماران فقیروجذامی
wardroom U سالن بیماران بیمارستان
clearing station U ایستگاه تخلیه بیماران
lazaret U اسایشگاه بیماران فقیروجذامی
air movement of patients U ترابری هوایی بیماران
clearing station U پست تخلیه بیماران
diet kitchen U اشپزخانه بیماران فقیر
due to U بعلت
owing to U بعلت
by reason of U بعلت
on account of U بعلت
listing U کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
listings U کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
knock knee U کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
evacuee U بیماران تخلیه شده پزشکی
air movement of patients U ترابری بیماران از طریق هوا
evacuees U بیماران تخلیه شده پزشکی
whenas U بعلت اینکه
on U بعلت بطرف
floppy disks U حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
floppy disk U حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
stringy floppy U حلقه متمادی نوار برای حافظه پشتیبان
floppy discs U حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
floppies U حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
floppy U حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
wounded U زخمی
casualties U زخمی
ulcerous U زخمی
casualty U زخمی
basic relay post U پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
posteriori U با پی بردن ازمعلول بعلت
cycled U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycles U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
modes U حالت ای که در آن هر دستور برنامه در محلهای متمادی ذخیره می شوند
gaps U فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
gap U فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
cycle U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
mode U حالت ای که در آن هر دستور برنامه در محلهای متمادی ذخیره می شوند
ulcerative U زخمی قرحی
wound less U زخمی نشده
impetiginous U زرد زخمی
traumatic U زخمی جراحتی
hospitaler U فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
staging U اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
Do you have ... for diabetics? آیا شما ... برای بیماران قند دارید؟
conk out <idiom> U بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
labels U چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
labelled U چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
labeling U چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
label U چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
goring U باشاخ زخمی کردن
gored U باشاخ زخمی کردن
gores U باشاخ زخمی کردن
wound U جراحت زخمی کردن
stabber U زخمی که تیر میکشد
foot sore U دارای پاهای زخمی
wound chevron U علامت زخمی شدن
gore U باشاخ زخمی کردن
wounds U جراحت زخمی کردن
wounding U جراحت زخمی کردن
footsore U دارای پاهای زخمی
littered U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
night light U شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
litter U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littering U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
litters U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
seize U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
finality U اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seizes U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
streamers U حلقه متمادی نوار است که به عنوان فضای پشتیبان استفاده میشود
streamer U حلقه متمادی نوار است که به عنوان فضای پشتیبان استفاده میشود
wound chevron U نشان زخمی شدن در جنگ
chevrons U ارم زخمی شدن در جنگ
chevron U ارم زخمی شدن در جنگ
green old wound U زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
injures U زخمی کردن ضرر رساندن
scotching U چاک دادن زخمی کردن
injure U زخمی کردن ضرر رساندن
scotches U چاک دادن زخمی کردن
injuring U زخمی کردن ضرر رساندن
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
scotched U چاک دادن زخمی کردن
unscathed U خسارت ندیده زخمی نشده
scotch U چاک دادن زخمی کردن
endless U بخش متمادی نواز ضبط یا چندین دستور کامپیوتری که پیامی تکرار میشود
to die from an injury [a wound] U به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
to maul somebody [something] U کسی [چیزی] را بدجور زخمی کردن
wards U اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
ward U اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
power play U وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
blows U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blow U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
cenogenesis U تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
hydrogen embrittleness U فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
aphonia U فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
take over U بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
shoot U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
frozen assets U دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
to retire to bed U خوابیدن
to go to bed U خوابیدن
lies U خوابیدن
lied U خوابیدن
lie U خوابیدن
incubating U بر خوابیدن
incubated U بر خوابیدن
hit the hay <idiom> U خوابیدن
incubates U بر خوابیدن
sleeping U خوابیدن
to go to sleep U خوابیدن
to go to roost U خوابیدن
incubate U بر خوابیدن
to oversleep oneself U پر خوابیدن
to lie d. U خوابیدن
bed U خوابیدن
ti turn in U خوابیدن
to run down U خوابیدن
sleep U خوابیدن
to lie down U خوابیدن
sleeps U خوابیدن
go to rest U خوابیدن
beds U خوابیدن
bronchial asthma U تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
to lie on the back U بر پشت خوابیدن
to keep late hours U دیر خوابیدن
to measure one'd length U رو بزمین خوابیدن
to measure one'd length U دمر خوابیدن
lie on the back U به پشت خوابیدن
to lie on the face U دمر خوابیدن
supine U برپشت خوابیدن
to take one's rest U اسودن خوابیدن
grovel U دمر خوابیدن
groveled U دمر خوابیدن
grovelled U دمر خوابیدن
grovels U دمر خوابیدن
sleep out U بیرون خوابیدن
lie on the face U دمر خوابیدن
nacelle U بستر
beds U بستر
bed U بستر
floors U بستر
sacks U بستر
sacked U بستر
sack U بستر
abed U در بستر
floored U بستر
floor U بستر
doss U بستر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com