English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
human oriented language U زبان ارایش یافته بشری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
human language U زبان بشری
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
applesoft basic U نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
c U زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
Visual C U محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
pascal U زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
litterae humaniores U عواطف بشری
idols of the tribe U اوهام بشری
hu man U وابسته ب ه انسان بشری
summa U اثار دانش بشری
superhuman U ابر انسان فوق بشری
group dynamics U مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
AI U طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
Arabic U زبان تازی زبان عربی
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
findings U یافته
finding U یافته
done U وقوع یافته
allocated U اختصاص یافته
deployed U گسترش یافته
linked U پیوند یافته
abroad U گسترش یافته
full-fledged U تکامل یافته
past U پایان یافته
generalized U تعمیم یافته
full fledged U تکامل یافته
transferred U انتقال یافته
tuned U وفق یافته
awakened U اگاهی یافته
extended U تمدید یافته
expanded U بسط یافته
organized U سازمان یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
matched U تطبیق یافته
mature economy U تکامل یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
depauperate U تقلیل یافته
structured U ساخت یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
downfallen U زوال یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
nascent U پیدایش یافته
transmissive U انتقال یافته
instinct with life U روح یافته
porrect U بسط یافته
due out U خاتمه یافته
waney U کاهش یافته
nee U تولد یافته
glorified U تجلیل یافته
instinct with force U نیرو یافته
wany U کاهش یافته
endrgized U انرژی یافته
systematized delusions U هذیانهای نظام یافته
twice born U تولدتازه روحانی یافته
structured design U طراحی ساختار یافته
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
finds U چیز یافته مکشوف
find U چیز یافته مکشوف
structured english U انگلیسی ساخت یافته
organizing U بازار سازمان یافته
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organize U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
organises U بازار سازمان یافته
reduced mass U جرم کاهش یافته
inning U زمین باز یافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
mature economy U اقتصاد رشد یافته
centralized design U طراحی تمرکز یافته
generalized force U نیروی تعمیم یافته
bimanual U بادودست انجام یافته
elaborated code U رمز بسط یافته
development system U سیستم توسعه یافته
linked subroutine U زیربرنامه پیوند یافته
generalized routine U روال تعمیم یافته
generalized coordinates U مختصات تعمیم یافته
formatted display U نمایش شکل یافته
mature soil U خاک تکامل یافته
extended precision U دقت توسعه یافته
extended memory U حافظه توسعه یافته
endarch U از مرکزبخارج امتداد یافته
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
organized market U بازار سازمان یافته
redivivus U تولد تازه یافته
reduced form U فرم تقلیل یافته
contd U مخفف ادامه یافته
diminished U [قوس تقلیل یافته]
diminished U : تقلیل یافته کاسته
reborn U تولد تازه یافته
attire U ارایش
scissoring U ارایش
hairdressing U ارایش مو
habiliment U ارایش
mounting U ارایش
head-dresses U ارایش سر
formation U ارایش
toiletry U ارایش
decor U ارایش
inornate U بی ارایش
inflorescence U ارایش
toilet U ارایش
toilets U ارایش
toilette U ارایش
isotatic U تک ارایش
coiffure U ارایش مو
coiffures U ارایش مو
head tire U ارایش مو
head piece U ارایش
headdress U ارایش سر
headdresses U ارایش سر
parergon U ارایش
fleuron U ارایش گل
muster U ارایش صف
mustered U ارایش صف
mustering U ارایش صف
musters U ارایش صف
ornamentation U ارایش
attack pattern U ارایش تک
atactic U بی ارایش
arrangment U ارایش
adorning U ارایش
make up U ارایش
compositions U ارایش
syndiotactic U هم ارایش
garnishment U ارایش
embellishment U ارایش
flower piece U ارایش گل
embellishments U ارایش
dressing U ارایش
dressings U ارایش
composition U ارایش
arramgement U ارایش
arrangements U ارایش
layouts U ارایش
layout U ارایش
mountings U ارایش
arrangement U ارایش
grooming U ارایش
finery U ارایش
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> U ارزان یافته خوار است .
Distribution U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
structured programming U برنامه نویسی ساخت یافته
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
well ordered U بنحو اکمل انجام یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
salvage U اموال نجات یافته از خطر
generalized reinforcer U تقویت کننده تعمیم یافته
fully formed character U کاراکتر تمام شکل یافته
ranker U افسر ترفیع یافته افسرصفی
structures coding U برنامه نویسی ساخت یافته
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
generalized function U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
the developed world U جهان توسعه یافته [پیشرفته]
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
extended character set U مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
crumblings U فاسد شده زوال یافته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com