English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to ride on a horse U روی اسبی سوارشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straddles U سوارشدن
straddled U سوارشدن
straddle U سوارشدن
to get into U سوارشدن در
to get on U سوارشدن
mount U سوارشدن
rides U سوارشدن
ride U سوارشدن
backs U سوارشدن
back U سوارشدن
mounts U سوارشدن
loading point U نقطه سوارشدن
pillion U ترک سوارشدن
drives U سوارشدن و کنترل اتومبیل
boarded U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
drive U سوارشدن و کنترل اتومبیل
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
kelpy U جن اسبی
kelpie U جن اسبی
horsey U اسبی
equine U اسبی
horsecar U واگن اسبی
horse car U واگن اسبی
horseshoe shaped section U مقطع نعل اسبی
horseshoe magnet U اهنربای نعل اسبی
prancer U اسبی که روی دو پا بلندمیشود
dragons U گردان سوار اسبی
dragon U گردان سوار اسبی
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
ponytail U ارایش دم اسبی گیسو
ponytails U ارایش دم اسبی گیسو
horse U اسبی وابسته به اسب
horsehead nebula U ابری کله اسبی
to put money on a horse U روی اسبی گرو بستن
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
highweight U اسبی که زیادترین وزن راگرفته
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
stealer U اسبی که بطور غیرمنتظره پیروز شده
daisy cutter U اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
to chant a horse U بازبان بازی یاتعریف اسبی رافروختن
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
tramway U واگن راه اهن برقی یا اسبی
limulus U خرچنگ نعل اسبی وبزرگ سواحل امریکا
also eligible U اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
albanega U [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
sleeper U میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
sleepers U میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
green U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
embarkation order U دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
butterfly saddle rug U قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com