English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overhand U رویهم برعکس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlaps U پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlap U پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlapped U پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
vice versa U برعکس
to the contrary U برعکس ان
per contra U برعکس
contrariwise U برعکس
vice versa <adv.> U برعکس
on the contrary U برعکس
quote U کامای برعکس
quoted U کامای برعکس
unfavorable U برعکس زشت
inverse U برعکس مقابل
quotes U کامای برعکس
unlike U غیر برعکس
come full circle <idiom> U کاملا برعکس
wholly U رویهم
quotes U دوتای کامای برعکس
quoted U دوتای کامای برعکس
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of vice versa U بجای برعکس این
backwaters U برعکس پارو زدن
backwater U برعکس پارو زدن
quote U دوتای کامای برعکس
combination grasp U گرفتن معمولی و برعکس
moom dollyo bandea dollyo chagi U ضربه پا برعکس دورانی
overlapping U رویهم افتاده
overlapped U رویهم افتادن
overtype mode U تایپ رویهم
accumulating U رویهم انباشتن
lap wound armature U ارمیچر رویهم
overlaps U رویهم افتادن
lap weld U جوش رویهم
lap seam U رویهم افتادگی
lap joint U اتصال رویهم
obvolute U رویهم افتاده
overlap U رویهم افتادن
pyramid U رویهم انباشتن
overalls U رویهم رفته
overall U رویهم رفته
accumulate U رویهم انباشتن
pyramids U رویهم انباشتن
overlay U رویهم قراردادن
overlays U رویهم قراردادن
accumulates U رویهم انباشتن
laps U رویهم قراردادن
overlaying U رویهم قراردادن
On the contrary , he is very honest. U برعکس خیلی هم درستکار است
roll up U رویهم جمع شدن
lapped U زیرکار رویهم افتادگی
lapped seam welding U جوشکاری درزی رویهم
lap winding U سیم پیچ رویهم
lapped U رویهم قرار دادن
lap U زیرکار رویهم افتادگی
lap U رویهم قرار دادن
laminate U رویهم قرار دادن
quoted U علامت نقل قول یا کامای برعکس
quote U علامت نقل قول یا کامای برعکس
quotes U علامت نقل قول یا کامای برعکس
overlap of distillat curves U رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
banks U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
equitant U رویهم قرار گرفتن برگها
lap joint riveting U پرچ کاری اتصال رویهم
gender changer U وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer U وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
girder bridge U پل چند تکه قابل نصب رویهم
lap joint U لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
inverter U وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
D type connector U اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
polarized U اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
not stage U مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
tusk tenon U زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
collimate U تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
quotation marks U کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
sidelap U بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
reversion U برعکس کردن وارونه کردن
interfaces U مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface U مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com