English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
facsimile U رونوشت گرفتن
facsimiles U رونوشت گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
facsimiles U رونوشت عینی رونوشت
facsimile U رونوشت عینی رونوشت
carbon copy U رونوشت
copies U رونوشت
transcripts U رونوشت
copied U رونوشت
carbon copies U رونوشت
repeat U رونوشت
repeats U رونوشت
transcript U رونوشت
copying U رونوشت
copy U رونوشت
replication U رونوشت دفاع
counterpart U همکار رونوشت
counterparts U همکار رونوشت
office copy U رونوشت مصدق
memory dump U رونوشت ازحافظه
carbon copy U رونوشت کاربنی
certified copy U رونوشت مصدق
cetified copy U رونوشت مصدق
transcribe U رونوشت برداشتن
transcribed U رونوشت برداشتن
dump U رونوشت انباشتن
facsimile U رونوشت مصدق
transcribes U رونوشت برداشتن
transcripts U نسخه رونوشت
exact copy U رونوشت عین
facsimiles U رونوشت مصدق
transcribing U رونوشت برداشتن
transcript U نسخه رونوشت
letter book U کتاب رونوشت
letter book U رونوشت نامه
make a copy of U رونوشت برداشتن
carbon copies U رونوشت کاربنی
facsimile U رونوشت عینی نمابرد
duplicator U ماشین تهیه رونوشت
transcription U سواد برداری رونوشت
true copy U رونوشت مطابق با اصل
screen dump U رونوشت صفحه نمایش
deed of poll U سند بدون رونوشت
facsimiles U رونوشت عینی نمابرد
duplicators U ماشین تهیه رونوشت
transcriptions U سواد برداری رونوشت
copy of his letter is here with enclosed U رونوشت نامه وی ضمیمه است
microcopy U رونوشت خیلی کوچکتر از اصل
photocopy U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopied U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopying U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
certified copy U رونوشت گواهی رسمی شده
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
estreat U رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
tenors U فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
tenor U فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
teleinformatic services U هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
copyhold U تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
disaster dump U رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
probate U تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
polygraph U رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs U رونوشت بردار نسخه بردار
post mortem dump U رونوشت پس از واقعه روگرفت پس از واقعه
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
retaking U پس گرفتن
retakes U پس گرفتن
withdraw U پس گرفتن
encumbers U گرفتن
to shut off U را گرفتن
wive U زن گرفتن
takes U گرفتن
to take one's stand U جا گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
retaken U پس گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
withdraws U پس گرفتن
to whisk away or off U گرفتن
tong U گرفتن
pushing U گرفتن
detracts U گرفتن
unsay U پس گرفتن
capture U گرفتن
situate U جا گرفتن
situates U جا گرفتن
situating U جا گرفتن
retake U پس گرفتن
detracting U گرفتن
detract U گرفتن
abate U اب گرفتن از
to take up U گرفتن
take U گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
blinds U گرفتن
blinded U گرفتن
blind U گرفتن
retreats U پس گرفتن
retreating U پس گرفتن
retreated U پس گرفتن
retreat U پس گرفتن
abating U اب گرفتن از
abates U اب گرفتن از
abated U اب گرفتن از
detracted U گرفتن
encumbering U گرفتن
catch on U گرفتن
holds U گرفتن
raclaim U پس گرفتن
catch U گرفتن
reoccupy U از سر گرفتن
skims U گرفتن کف
to addict oneself U خو گرفتن
skims U کف گرفتن از
skimmed U گرفتن کف
skimmed U کف گرفتن از
skim U گرفتن کف
skim U کف گرفتن از
to begin again از سر گرفتن
overtakes U گرفتن
obturate U گرفتن
lay to heart U به دل گرفتن
infold U در بر گرفتن
deglutinate U گرفتن
withdrawal U پس گرفتن
withdrawals U پس گرفتن
despumate U کف گرفتن از
devest U گرفتن
disesteem U کم گرفتن
false grip U گرفتن
adeem U پس گرفتن
get at U گرفتن
capturing U گرفتن
captures U گرفتن
inclasp U در بر گرفتن
tithes U ده یک گرفتن از
tithe U ده یک گرفتن از
indwell U جا گرفتن
to break in U گرفتن
to bring to a stop U را گرفتن
to hunt out U گرفتن
seizes U گرفتن
resuming U از سر گرفتن
seized U گرفتن
seize U گرفتن
to lay a wager U گرفتن
resumes U از سر گرفتن
resumed U از سر گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
resume U از سر گرفتن
encumber U گرفتن
cork U گرفتن
corks U گرفتن
to get at U گرفتن
overtaken U گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
resumption U از سر گرفتن
overtake U گرفتن
to call back U پس گرفتن
recapturing U پس گرفتن
recaptures U پس گرفتن
to catch a fly U بل گرفتن
recaptured U پس گرفتن
recapture U پس گرفتن
grabbed U گرفتن
to catch on U گرفتن
grabbing U گرفتن
to draw back U پس گرفتن
grabs U گرفتن
encumbered U گرفتن
acclimatises U خو گرفتن
accustoming U خو گرفتن
break out U در گرفتن
accustoms U خو گرفتن
nails U گرفتن
nailed U گرفتن
nail U گرفتن
to get used to U خو گرفتن [به]
to get accustomed to U خو گرفتن [به]
accustom U خو گرفتن
cease U گرفتن
acclimatised U خو گرفتن
get off the ground <idiom> U پا گرفتن
acquiring U گرفتن
acquires U گرفتن
puddle U گل گرفتن
puddles U گل گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com