Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slush down
U
روغن کاری کردن بکسلهای ثابت ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standing rigging
U
بکسلهای ثابت
oil
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oils
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
lubrication
U
روغن کاری کردن
to prove oneself
U
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
lubrication
U
روغن کاری
cutting lubricant
U
روغن برش کاری
self lubricating
U
خودبخود روغن کاری شونده
lubritorium
U
محل روغن کاری چال
lubritorium
U
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
air cooled oil cooler
U
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
shrouds
U
بکسلهای عرضی ناو
running rigs
U
بکسلهای متحرک دریایی
rigging
U
وسایل باربندی بکسلهای ناو
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
oil dent
U
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
creosoting
U
روغن قیر روغن قطران
cutting oil
U
روغن سردکننده روغن برش
creosoted
U
روغن قیر روغن قطران
creosote
U
روغن قیر روغن قطران
oil can
U
حلب روغن , روغن دان
creosotes
U
روغن قیر روغن قطران
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
replenishment
U
پر کردن روغن ذخیره
anoint
U
روغن مالی کردن
anointing
U
روغن مالی کردن
inuct
U
روغن مالی کردن
degrease
U
پاک کردن روغن
anoints
U
روغن مالی کردن
embrocate
U
روغن مالی کردن
throttling
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
replenished
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
liquor
U
با روغن پوشاندن چرب کردن
liquors
U
با روغن پوشاندن چرب کردن
replenish
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
throttle
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
anele
U
تدهین یا روغن مالی کردن
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
hydromatic
U
کار کردن با فشار روغن هیدروماتیک
recuperation
U
تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
creak
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaking
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaked
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaks
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
mount
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
fix
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
mounts
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
establish
U
برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
establishing
U
برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
establishes
U
برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
fixes
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
truer
U
ثابت کردن
stabilises
U
ثابت کردن
evidence
U
ثابت کردن
demonstrate
U
ثابت کردن
demonstrated
U
ثابت کردن
fixation
U
ثابت کردن
truest
U
ثابت کردن
demonstrates
U
ثابت کردن
stabilized
U
ثابت کردن
stabilizes
U
ثابت کردن
stabilize
U
ثابت کردن
prover
U
ثابت کردن
stabilising
U
ثابت کردن
fixations
U
ثابت کردن
to bring home
U
ثابت کردن
true
U
ثابت کردن
clinch
U
ثابت کردن
to let the saw dust out of
U
را ثابت کردن
clinching
U
ثابت کردن
pinned
U
ثابت کردن
pin
U
ثابت کردن
fixes
U
ثابت کردن
proves
U
ثابت کردن
demonstrating
U
ثابت کردن
prove
U
ثابت کردن
clinches
U
ثابت کردن
to make out
U
ثابت کردن
fix
U
ثابت کردن
clinched
U
ثابت کردن
proved
U
ثابت کردن
pinning
U
ثابت کردن
stabilised
U
ثابت کردن
stables
U
ثابت کردن استوارشدن
reasons
U
با دلیل ثابت کردن
stable
U
ثابت کردن استوارشدن
to make a point
U
نکتهای را ثابت کردن
to put one in the wrong
U
کسیرا ثابت کردن
evidence
U
ثابت کردن سند
call someone's bluff
<idiom>
U
ثابت کردن ادعا
reason
U
با دلیل ثابت کردن
destabilize
U
غیر ثابت کردن
to prove with reasons
U
با دلیل ثابت کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
nial a line to the counter
U
کذب موضوعی را ثابت کردن
stabilizes
U
استوار کردن ثابت شدن
stabilize
U
استوار کردن ثابت شدن
stabilises
U
استوار کردن ثابت شدن
stabilised
U
استوار کردن ثابت شدن
evidence
U
شاهد باگواهی ثابت کردن
stabilized
U
استوار کردن ثابت شدن
stabilising
U
استوار کردن ثابت شدن
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
sheet down
U
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
immobilising
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizing
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilized
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
hovering
U
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
immobilize
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizes
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilises
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilised
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
cage
U
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
cages
U
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
primming
U
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
overpersuade
U
کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
ascertained
U
ثابت کردن معین کردن
ascertaining
U
ثابت کردن معین کردن
attaching
U
مونتاژ کردن ثابت کردن
ascertain
U
ثابت کردن معین کردن
ascertains
U
ثابت کردن معین کردن
posit
U
ثابت کردن فرض کردن
attach
U
مونتاژ کردن ثابت کردن
attaches
U
مونتاژ کردن ثابت کردن
bumbles
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
whitewash
U
سفید کاری کردن ماست مالی کردن
To do something slapdash.
U
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bumbled
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
lattice
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
reforesting
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
habitual way of doing anything
U
کردن کاری
stucco
U
گچ کاری کردن
reconditioned
U
نو کاری کردن
recondition
U
نو کاری کردن
reconditions
U
نو کاری کردن
cut down to size
<idiom>
U
ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
garden
U
درخت کاری کردن باغبانی کردن
enforced
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
prime
U
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
enforcing
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforce
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
gardened
U
درخت کاری کردن باغبانی کردن
engraved
U
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
gardens
U
درخت کاری کردن باغبانی کردن
engraves
U
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
enforces
U
مجبور کردن وادار کردن به کاری
primed
U
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
primes
U
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
engrave
U
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
messes
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
mess
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
inlays
U
خاتم کاری کردن
keen set for doing anything
U
مشتاق کردن کاری
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution .
U
محکم کاری کردن
splaying
U
منبت کاری کردن
stunt
U
شیرین کاری کردن
carves
U
کنده کاری کردن
shyster
U
دغل کاری کردن
stick with
<idiom>
U
دنبال کردن کاری
stunts
U
شیرین کاری کردن
the proper time to do a thing
U
برای کردن کاری
granulate
U
چکش کاری کردن
enamel
U
مینا کاری کردن
To do something on purpose ( deliberately ).
U
از قصد کاری را کردن
keen set for doing anything
U
ارزومند کردن کاری
inlaying
U
خاتم کاری کردن
flourished
U
زینت کاری کردن
splays
U
منبت کاری کردن
inlay
U
خاتم کاری کردن
stunting
U
شیرین کاری کردن
splayed
U
منبت کاری کردن
splay
U
منبت کاری کردن
flourishes
U
زینت کاری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com