Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tog method
U
روش دیدبانی محوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
axial position
U
حالت محوری قرارگاه محوری
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
flank observation
U
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
monaxial
U
یک محوری
rotated
U
محوری
rotate
U
محوری
rotates
U
محوری
pivotal
U
محوری
axial
U
محوری
axile
U
محوری
triaxial
U
سه محوری
adaxial
U
محوری
uniaxial
U
یک محوری
observations
U
دیدبانی
observation
U
دیدبانی
espial
U
دیدبانی
axial section
U
برش محوری
axial stress
U
تنش محوری
axially parallel
U
موازی محوری
axially symmetric
U
متقارن محوری
axisymmetric
U
متقارن محوری
compass swing
U
چرخش خط محوری
end thrust
U
فشار محوری
axial runout
U
ضربه محوری
axial runout
U
شوک محوری
axial runout
U
رانش محوری
axial thrust
U
بار محوری
axial load
U
بار محوری
axial position
U
وضعیت محوری
axial rake angle
U
زاویه محوری
axial flow turbine
U
توربین محوری
axial flow impulse turbine
U
توربین محوری
axial flow
U
جریان محوری
axial vector
U
بردار محوری
axial thrust
U
فشار محوری
axial ligation
U
لیگاندپوشی محوری
axial compression
U
فشار محوری
axial bond
U
پیوند محوری
anthropocentrism
U
انسان محوری
egocentricity
U
خود محوری
uniaxial bending
U
خمش یک محوری
triaxial shear test
U
ازمایش سه محوری
axially parallel
U
در راستای محوری
orbital overlap
U
همپوشانی محوری
pivoting window
U
پنجره محوری
thrust
U
فشار محوری
egocentricism
U
خود محوری
pluriaxial
U
چند محوری
thrusts
U
فشار محوری
trochoid
U
محوری فرفرهای
uniaxial force
U
نیروی تک محوری
sociocentrism
U
جامعه- محوری
nutation
U
رقص محوری
xenocentrism
U
بیگانه محوری
thrusting
U
فشار محوری
watch tower
U
برج دیدبانی
visual observation
U
دیدبانی بصری
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
visual observation
U
دیدبانی با چشم
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
flank observation
U
دیدبانی جناحی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
bilateral observation
U
دیدبانی دوجانبه
bilateral observation
U
دیدبانی مضاعف
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
observation post
U
پست دیدبانی
observing
U
دیدبانی کردن
observation sector
U
قطاع دیدبانی
observing sector
U
قطاع دیدبانی
observing sector
U
منطقه دیدبانی
loopholes
U
سوراخ دیدبانی
neglecting
U
دیدبانی نکنید
neglects
U
دیدبانی نکنید
aerial observation
U
دیدبانی هوایی
report
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دیدبانی
observes
U
دیدبانی کردن
reports
U
گزارش دیدبانی
observe
U
دیدبانی کردن
observed
U
دیدبانی کردن
beacon
U
برج دیدبانی
loophole
U
سوراخ دیدبانی
watchtower
U
برج دیدبانی
neglected
U
دیدبانی نکنید
neglect
U
دیدبانی نکنید
air observation
U
دیدبانی هوایی
astronomic observation
U
دیدبانی نجومی
beacons
U
برج دیدبانی
watchtowers
U
برج دیدبانی
army of observation
U
عده دیدبانی
observation
U
دیدبانی اتش
observations
U
دیدبانی اتش
armature end play
U
بازی محوری ارمیچر
pivot journal
U
یاطاقان گرد محوری
axial rotation symmerty
U
تقارن چرخشی محوری
radials
U
محوری مربوط به رادیو
offset distance
U
فاصله برون محوری
axial feed method
U
روش تغذیه محوری
thrusting
U
بار محوری ضربه
axial mining
U
مین گذاری محوری
thrusts
U
بار محوری ضربه
thrust
U
بار محوری ضربه
shaft extension
U
قسمت الحاقی محوری
cylinder roller thrust bearing
U
یاطاقان غلطکی محوری
radial
U
محوری مربوط به رادیو
uniaxial
U
دارای یک محور یک محوری
angular contact thrust ball bearing
U
بلبرینگ طولی محوری
triaxial compression test
U
ازمایش فشار سه محوری
triaxial deformation
U
تغییر شکل سه محوری
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
pilothouse
U
اطاق دیدبانی کشتی
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
apex angle
U
زاویه راسی دیدبانی
astronomic station
U
ایستگاه دیدبانی نجومی
observed fire
U
تیر دیدبانی شده
drilling thrust
U
فشار محوری مته کاری
double thrust bearing
U
یاطاقان با فشار محوری دوبل
parataxic mode
U
شیوه ادراکی خود- محوری
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
double thrust ball bearing
U
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
buttress centres
U
فاصله محوری پشت بندها
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
observed chart
U
طرح تیر دیدبانی شده
air spot
U
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
folded optics
U
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
end play
U
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
rachis
U
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
sympodium
U
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
reverse flow engine
U
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
air spot
U
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting
U
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
z axis
U
محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil
U
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line
U
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
tilt and swivel
U
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
pure bending
U
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
spotting charge
U
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
U
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
U
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
axis
U
مهره دوم گردن مهره محوری
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observations
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com