Perdic | روز متوسط خورشیدی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	mean solar day U	روز متوسط خورشیدی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	heliac U	خورشیدی
	samson U	خورشیدی
	solar U	خورشیدی
	solar power U	نیروی خورشیدی
	solar constant U	ثابت خورشیدی
	coronas U	تاج خورشیدی
	solar prominences U	فوران خورشیدی
	planetary system U	سیستم خورشیدی
	sprocket U	چرخ خورشیدی
	corona U	تاج خورشیدی
	solar day U	روز خورشیدی
	solar propulsion U	پیشرانه خورشیدی
	solar prominences U	زبانه خورشیدی
	solar or astronomical d. U	روز خورشیدی
	solar month U	ماه خورشیدی
	solar flux U	شار خورشیدی
	solar flare U	شراره خورشیدی
	solar flare U	جرقه خورشیدی
	solunar U	خورشیدی وقمری
	solar energy U	انرژی خورشیدی
	solar time U	زمان خورشیدی
	planetary gear U	دنده خورشیدی
	solar cells U	سلول خورشیدی
	solar year U	سال خورشیدی
	sunspot U	کلف خورشیدی
	sunspot U	لکه خورشیدی
	lunisolar U	خورشیدی وماهی
	corona U	اکلیل خورشیدی
	solar system U	منظومه خورشیدی
	coronas U	اکلیل خورشیدی
	solar cell U	سلول خورشیدی
	solar winds U	باد خورشیدی
	solar wind U	باد خورشیدی
	planetary gear U	جعبه دنده خورشیدی
	sothic year U	سال خورشیدی مصری
	solar system planets U	سیارههای منظومه خورشیدی
	sun gear U	چرخ دنده خورشیدی
	solar calculator U	ماشین حساب جیبی خورشیدی
	bat's-wing U	[نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
	photovoltaic cell U	سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
	solar cell U	سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
	epact U	افزونی سال خورشیدی برسال ماهی
	the intercalary month U	ماهی است درتقویم بنی اسرائیل که درهرروزه نوزده ...خورشیدی
	dosimeter U	وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
	mean sea level U	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
	medallion U	ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
	moderated U	متوسط
	medium U	متوسط
	mesne U	متوسط
	life expectancies U	سن متوسط
	life expectancy U	سن متوسط
	medium gravle U	شن متوسط
	moderate U	متوسط
	moderates U	متوسط
	moderating U	متوسط
	average limit of ice U	حد متوسط یخ
	osculant U	متوسط
	mediocre U	متوسط
	meant U	متوسط
	intermediate U	متوسط
	tolerable U	متوسط
	modals U	متوسط
	modal U	متوسط
	mediums U	متوسط
	intermedial U	متوسط
	meanest U	متوسط
	average U	حد متوسط
	averaged U	حد متوسط
	mean U	متوسط
	average U	متوسط
	averaged U	متوسط
	averaging U	متوسط
	averaging U	حد متوسط
	averages U	حد متوسط
	meaner U	متوسط
	averages U	متوسط
	mediterranean sea U	بحر متوسط
	mean income U	درامد متوسط
	median income U	درامد متوسط
	median gray U	خاکستری متوسط
	mean life U	عمر متوسط
	mean variation U	تغییر متوسط
	mean price U	قیمت متوسط
	medially U	بطورمیانه یا متوسط
	mean time U	ساعت متوسط
	mean time U	زمان متوسط
	mean stress U	خستگی متوسط
	mean velocity U	سرعت متوسط
	medial U	میانه متوسط
	mean speed U	سرعت متوسط
	mean value U	مقدار متوسط
	mean deviation U	انحراف متوسط
	mean depth U	عمق متوسط
	girder bridge U	پل بیلی متوسط
	averagly U	بطور متوسط
	middlingly U	بطور متوسط
	averagely U	بطور متوسط
	average voltage U	ولتاژ متوسط
	average variable cost U	هزینه متوسط
	average value U	مقدار متوسط
	average total cost U	هزینه متوسط کل
	intermediate contrast U	تغایر متوسط
	mean daily U	متوسط روزانه
	mean chord U	وتر متوسط
	m.f. U	فرکانس متوسط
	m.f. U	بسامد متوسط
	intermediately U	بطور متوسط
	intermediate pressure U	فشار متوسط
	intermediate lampholder U	سر پیچ متوسط
	intermediate hurdle U	مانع متوسط
	intermediate high voltage line U	خط فشار متوسط
	average speed U	سرعت متوسط
	every Tom, Dick and Harry <idiom> U	طبقه متوسط
	above average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	above-average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	above average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	above-average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	secondarily U	بطور متوسط
	a medium sized car U	یک اتومبیل متوسط
	weighted average U	متوسط وزنی
	true power U	توان متوسط
	subaverage U	زیر حد متوسط
	sort of U	بمیزان متوسط
	sort of U	بمقدار متوسط
	a modest income U	درآمدی متوسط
	above average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	medium voltage U	ولتاژ متوسط
	medium scale U	در مقیاس متوسط
	medium frequency U	بسامد متوسط
	medium cloud U	ابرهای متوسط
	medium carbon steel U	فولادباکربن متوسط
	above-average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	on the a U	بطور متوسط
	monthly average U	متوسط ماهیانه
	moderate speed U	سرعت متوسط
	middle price U	قیمت متوسط
	mid range U	برد متوسط
	medium artillery U	توپخانه متوسط
	average conditions U	شرایط متوسط
	average input U	نهاده متوسط
	middle classes U	طبقه متوسط
	average latency U	رکود متوسط
	average latency U	تاخیر متوسط
	middle class U	طبقه متوسط
	average life U	عمر متوسط
	par U	میزان متوسط
	halftones U	رنگ متوسط
	halftone U	رنگ متوسط
	duffers U	بازیگر متوسط
	duffer U	بازیگر متوسط
	thins U	تیم متوسط
	thinnest U	تیم متوسط
	thinners U	تیم متوسط
	thinned U	تیم متوسط
	thin U	تیم متوسط
	mediocrity U	اندازه متوسط
	medium U	متوسط معتدل
	average cost U	هزینه متوسط
	life expectancy U	عمر متوسط
	average depth U	عمق متوسط
	average deviation U	انحراف متوسط
	life expectancies U	عمر متوسط
	average discharge U	بده متوسط
	midway U	متوسط میانجی
	average efficiency U	بازده متوسط
	average expense U	هزینه متوسط
	average flow U	جریان متوسط
	normal U	میانه متوسط
	mediums U	مقدار متوسط
	mediums U	متوسط معتدل
	medium U	مقدار متوسط
	average output U	محصول متوسط
	average payment U	پرداخت متوسط
	average price U	قیمت متوسط
	average U	میانه متوسط
	mean U	میانه متوسط
	average revenue U	درامد متوسط
	average U	مقدار متوسط
	averages U	میانه متوسط
	averaged U	مقدار متوسط
	average yield U	بازده متوسط
	average return U	بازده متوسط
	meaner U	میانه متوسط
	meanest U	میانه متوسط
	averages U	مقدار متوسط
	averaging U	میانه متوسط
	averaged U	میانه متوسط
	average product U	محصول متوسط
	average productivity U	بازدهی متوسط
	averaging U	مقدار متوسط
	average product U	تولید متوسط
	medium wave U	موج متوسط
	fairs U	نسبتا خوب متوسط
	middle sized U	دارای اندازه متوسط
	middle level management U	مدیریت سطح متوسط
	fairest U	نسبتا خوب متوسط
	aerodynamic mean chord U	وتر متوسط ایرودینامیکی