Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
p day
U
روز تعادل تولید و مصرف نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
consumer equilibrium
U
تعادل مصرف کننده
p day
U
زمان تعادل مصرف
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
parity
U
تعادل نیروی نظامی
pilot line production
U
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
foreign excess
U
تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
employment gap
U
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
convertor reactor
U
راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
brake specific fuel consumption
U
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
self poise
U
تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
walras law
U
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
counterweights
U
حالت تعادل وزنه تعادل
counterweight
U
حالت تعادل وزنه تعادل
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
power consumer
U
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
equivalency
U
تعادل
equipollence
U
تعادل
equality
U
تعادل
equivalence
U
تعادل
balances
U
تعادل
static sense
U
حس تعادل
stasis
U
تعادل
equilibrium
U
تعادل
balance
U
تعادل
line balance
U
تعادل خط
equipoise
U
تعادل
stability
U
تعادل
astatic
U
بی تعادل
unbalancing
U
تعادل
unbalance
U
تعادل
unbalances
U
تعادل
par
U
تعادل
magnetic balance
U
تعادل میدان
static equilibrium
U
تعادل ایستا
market equilibrium
U
تعادل بازار
state of equilibrium
U
حالت تعادل
hydrostatic equiblibrium
U
تعادل ئیدرواستاتیک
statics
U
تعادل شناسی
heat balance
U
تعادل حرارتی
homeostasis
U
تعادل حیاتی
impedance balancing
U
تعادل امپدانس
thermal equilibrium
U
تعادل گرمایی
in ballast
U
در حال تعادل
phase balance
U
تعادل فازی
counterweight
U
وزنه تعادل
inequilibrium empty
U
تعادل بی بار
stability unloaded
U
تعادل بی بار
stable empty
U
تعادل بی بار
surge chamber
U
مخزن تعادل
partial eqilibrium
U
تعادل جزئی
counterweights
U
وزنه تعادل
structural equilibrium
U
تعادل بنیانی
structural equilibrium
U
تعادل ساختاری
equilibrium
U
وضع تعادل
stable equilibrium
U
تعادل پایدار
spring balance
U
تعادل فنری
ballast
U
وزنه تعادل
kinetic equilibrium
U
تعادل سینتیکی
static reflex
U
بازتاب تعادل
righting reflex
U
بازتاب تعادل
equilibrium
U
موازنه و تعادل
counterbalanced
U
وزنه تعادل
line balancing
U
تعادل خطی
counterbalances
U
وزنه تعادل
ballast
U
جرم تعادل
flyweight
U
وزنه تعادل
flyweights
U
وزنه تعادل
magnetic balance
U
تعادل مغناطیسی
imbalance
U
عدم تعادل
neutral equilibrium
U
تعادل خنثی
imbalances
U
عدم تعادل
analytical balance
U
تعادل تحلیلی
momentary equilibrium
U
تعادل انی
equilibrium
U
تعادل اقتصادی
counterbalance
U
وزنه تعادل
neutral equilibrium
U
تعادل بی تفاوت
momentary equilibrium
U
تعادل لحظهای
neutral equilibrium
U
تعادل بی طرف
dynamic equilibrium
U
تعادل دینامیکی
dynamic equilibrium
U
تعادل پویا
dynamic stability
U
تعادل پویا
dymanic balance
U
تعادل پویا
disequilibrium
U
عدم تعادل
elastic equilibrium
U
تعادل ارتجاعی
equilibrium
U
حد تعادل مایعات
equilibrium point
U
نقطه تعادل
equilibrium method
U
روش تعادل
equilibrium diagram
U
دیاگرام تعادل
equilibrium constant
U
ثابت تعادل
equilibrium conditions
U
شرایط تعادل
equilibrium condition
U
شرط تعادل
equilibration
U
تعادل جویی
electric balance
U
تعادل الکتریکی
attenuation compensation
U
تعادل میرایی
crane balance
U
تعادل جرثقیل
compensation
U
تعادل کمپنزاسیون
balanced handle
U
دسته تعادل
balance tab
U
بالچه تعادل
balance of power
U
تعادل قدرتها
balanc point
U
نقطه تعادل
back lash eliminator
U
تعادل پس زنش
ataxiameter
U
تعادل سنج
air parity
U
تعادل هوایی
compensations
U
تعادل کمپنزاسیون
balanced state
U
حالت تعادل
counterweigh
U
وزنه تعادل
counterpoise
U
حالت تعادل
counter weight
U
وزنه تعادل
condition of equilibrium
U
شرط تعادل
chemical equilibrium
U
تعادل شیمیایی
load balance
U
تعادل بار
burden balance
U
تعادل بار
budget balance
U
تعادل بودجه
aerodynamic balance
U
تعادل ایرودینامیکی
equilibrium price
U
قیمت تعادل
equilibrium time
U
زمان تعادل
elevator
U
سکان تعادل
equilibrator
U
الت تعادل
equilibrium position
U
وضع تعادل
general equilibrium
U
تعادل عمومی
system balance
U
تعادل سیستم
voltage compensation
U
تعادل ولتاژ
unstable equilibium
U
تعادل ناپایدار
equilibrium vapor pressure
U
فشار به حد تعادل
unstable equilibrium
U
تعادل بی ثبات
unstable equilibrium
U
تعادل ناپایدار
gas equilibrium
U
تعادل گازی
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
equilibrium state
U
حالت تعادل
unstable equilbrium
U
تعادل ناپایدار
equilibrtum diagram
U
نمودار تعادل
elevators
U
سکان تعادل
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
full employment equilibrium
U
تعادل اشتغال کامل
stabilization
U
متعادل کردن تعادل
stability
U
به حال تعادل دراوردن
center of buoyancy
U
مرکز تعادل شناوری
equanimity
U
تعادل فکری انصاف
warmth
U
تعادل گرما ملایمت
tumble
U
ازدست دادن تعادل
tumbled
U
ازدست دادن تعادل
tumbles
U
ازدست دادن تعادل
parity
U
زوج بودن تعادل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com