English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prehistorical U پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
historical materialism U ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
parlour boarder U شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
monument U لوحه تاریخی اثر تاریخی
monuments U لوحه تاریخی اثر تاریخی
to live en pension U شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
slated U واقعهای راثبت کردن
slate U واقعهای راثبت کردن
sexantenary U شصتمین سال واقعهای
slates U واقعهای راثبت کردن
to write up an accident U شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
some d. U یک روزی
duily bread U روزی
daily bread U روزی
per diem U روزی
per day U روزی
someday U روزی
once upon a time U روزی
some day U روزی
some time or other U یک روزی
some day U یک روزی
round-the-clock شبانه روزی
circadian U شبانه روزی
hostelry U شبانه روزی
one spoonful a day U روزی یک قاشق
hostel U شبانه روزی
a few days U چند روزی
on a given day U در روزی معین
perdiem U بقرار روزی
semidiurnal U کشندنیم روزی
quotidian U شبانه روزی
hostels U شبانه روزی
epochal U تاریخی
historical U تاریخی
monumental U تاریخی
historic U تاریخی
two table spoonful a day U روزی دو قاشق سوپخوری
hosteler U مقیم شبانه روزی
hand-to-mouth U محتاج گنجشک روزی
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
hand to mouth U محتاج گنجشک روزی
boarder U شاگرد شبانه روزی
boarders U شاگرد شبانه روزی
boarding school U اموزشگاه شبانه روزی
boarding schools U اموزشگاه شبانه روزی
de die in diem U از روزی به روز دیگر
circadian rythm U ریتم شبانه روزی
semidiurnal U جذر و مد نیم روزی
historical theories U نظریههای تاریخی
quasi historical U نیم تاریخی
ogygian U ماقبل تاریخی
metachronism U لغزش تاریخی
metachronism U اشتباه تاریخی
parachronism U اشتباه تاریخی
chronological U بترتیب تاریخی
historical process U پویش تاریخی
historical process U فرایند تاریخی
historical necessity U ضرورت تاریخی
coevality U هم تاریخی معاصری
chronologic U بترتیب تاریخی
prehistoric U ماقبل تاریخی
prehistoric U پیش تاریخی
heritage asset U میراث تاریخی
historical dynamism U دینامیسم تاریخی
historical development U توسعه تاریخی
historical method U روش تاریخی
historical dynamism U پویایی تاریخی
historcicism U مکتب تاریخی
historical dynamism U پویائی تاریخی
historical development U سیر تاریخی
boarding U مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
epoch U عصرتاریخی حادثه تاریخی
chronologic U دارای تسلسل تاریخی
historical determinism U جبر گرایی تاریخی
epochs U عصرتاریخی حادثه تاریخی
If things changer one day then … U اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
He delivered a historic speech. U نطق تاریخی یی ایراد کرد
Celtic cross U [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
philologist U ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
chronogram U نشان دادن سنوات تاریخی
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
vandalizes U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
mundane era U تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
vandalises U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
protohistory U مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
time capsule U محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
rushee U دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
cromlech U ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
menhir U سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
moses antedates zoroastes U موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
geochronology U شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
accumulation U [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
youth hostel U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostels U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
date of acquisition U تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
association for computers and humanities U یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
dye analysis U [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com