English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
antiquities U روزگار باستان قدمت
antiquity U روزگار باستان قدمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fragment U [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
archaism U قدمت
ancientness U قدمت
primordiality U قدمت بسیار
oldness U قدمت پیری
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
in the days of U در روزگار
time U روزگار
times U روزگار
timed U روزگار
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
reverses of fortune U برگشت روزگار
in ancient times U در روزگار باستانی
langsyne U در روزگار پیشین
f. and reflux U تغییرات روزگار
foretime U روزگار پیشین
hard time U روزگار سخت
the hand of the time U دست روزگار
period U وقت روزگار
periods U روزگار نوبت
the days of old U روزگار پیشین
dame fortune U مادر روزگار
periods U وقت روزگار
worlds U عالم روزگار
period U روزگار نوبت
these days <adv.> U در این روزگار
world U عالم روزگار
in this day and age <adv.> U در این روزگار
aftertime U روزگار واپسین
at the present day <adv.> U در این روزگار
nowadays <adv.> U در این روزگار
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
gem-set rug U قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
neo hebraic age U روزگار پیسن سنگ
appraisal U ارزش فرش که عموما با قدمت، وضعیت ظاهری، طرح، رنگ، یکنواختی و هماهنگی سنجیده می شود
To wreck some ones life . U روزگار کسی راسیاه کردن
hang out <idiom> U به بطالت گذراندن روزگار کردن
to beat the living daylights out of someone <idiom> U دمار از روزگار کسی درآوردن
To know the vicessetudes ( up and downs ) of life . U سرد وگرم روزگار را چشیدن
Saadi was a giant among men . U سعدی از مردان بزرگ روزگار بود
make ends meet <idiom> U باپول شخصی گذران روزگار کردن
Ancient history U تاریخ باستان
Ancient Egypt U مصر باستان
planeta U درروم باستان
anciently U در عهد باستان
archeology U باستان شناسی
archaeology U باستان شناسی
hellene U یونان باستان
archaeologist U باستان شناس
archeologist U باستان شناس
cardo U خیابان اصلی [در رم باستان]
aerial archaeology U باستان شناسی هوایی
laconian U ولایتی از یونان باستان
archeological U وابسته به باستان شناسی
geochronology U باستان شناسی زمین
provenance U چشمه [باستان شناسی]
archeological dig U حفاری باستان شناسی
civil low U سیستم حقوقی رم باستان
experimental archaeology U باستان شناسی آزمایشی
provenance U منبع [باستان شناسی]
provincialize U تبدیل باستان کردن
archaeological Museum U موزه باستان شناسی
archeological site U منبع [باستان شناسی]
site of the find U منبع [باستان شناسی]
archeological site U چشمه [باستان شناسی]
site of the find U چشمه [باستان شناسی]
the art of the Ancient world U هنر جهان باستان
archaeological U وابسته به باستان شناسی
achaian U اهل شهراخائیه در یونان باستان
achaean U اهل شهراخائیه در یونان باستان
drachma U پول نقره یونان باستان
khekher U [کتیبه های مصر باستان]
drachmae U پول نقره یونان باستان
drachmas U پول نقره یونان باستان
canopus U [شهر الکساندر در مصر باستان]
panathenaea U جشن ATHENA دریونان باستان
trireme U کشتی جنگی روم و یونان باستان
curia U یکی ازتقسیمات کوچک قبیلهای در رم باستان
conscript fathere U اعضای مجلس سنای روم باستان
peplos U یکجور روسری زنانه دریونان باستان
agora U [فضای باز عمومی در یونان باستان]
impluvium U [حوض باران گیر در روم باستان]
Dryopic U [مربوط به دوره دراوپی یونان باستان]
cyzicene hall U [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
pyrrhic dance U یکجور رقص نظامی یا جنگی در یونان باستان
minoan U مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
lar n U در روم باستان نام یکی ازخدایان حامی خانه
obol U سکه سیم در یونان باستان که نزدیک بود با یک pennyونیم
Olympic Games U مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
sibilline books U کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
agoines U مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
theoric U وجوهی که در یونان باستان جمع میکردند ...رفتن به تماشاخانه هاکمک کنند
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
Ancient Greece U یونان باستانی [یونان جهان باستان]
criosphinx U ابوالهول [مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com