English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
cabin altitude U فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
windowing U 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
window regulator U وسیله تنظیم پنجره
cabin pressure altimeter U ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
pressure adjustment U تنظیم فشار
ram U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
pressure gaverner U تنظیم کننده فشار
light-load adjustment screw پیچ تنظیم فشار نور
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
lanceted U دارای پنجره یا طاق نوک تیز
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
superincumbent U دارای فشار زیاد فشاری
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pore water U اب روزنهای
porous layer U لایه روزنهای
orificemeter U جریان سنج روزنهای
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
jet stream U جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
titles U میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
title U میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
picture window U پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
dead light U روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
orifice meter U روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
hatchways U روزنهای که درعرشه کشتی میگذارندکه ازانجابارکشتی راپایین بده
hatchway U روزنهای که درعرشه کشتی میگذارندکه ازانجابارکشتی راپایین بده
constant speed propeller U ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
negative stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
double lancet U [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
horizontal U میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
cockpit U کابین
cabins U کابین
cockpits U کابین
cabana U کابین
cabin U کابین
dowries U کابین
dowry U کابین
cascading windows U چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود
compartment U اطاقک کابین
cockpit U کابین خلبان
compartments U اطاقک کابین
cockpits U کابین خلبان
call boxes U کابین تلفن
call box U کابین تلفن
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
carrel U کابین یا اطاقک چوبی
aircraft control unit U کابین کنترل هواپیما
cabin crew U کارکن کابین [هواپیما]
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
gondola U کابین انتقال اسکی باز به بالا
hatches U دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
gondolas U کابین انتقال اسکی باز به بالا
hatched U دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatch U دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
sea skiff U قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
artificial horizon U یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
transom U پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
muffing U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
undwe the t. of U بعنوان
by way of U بعنوان
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
preparatorily U بعنوان تهیه
under the plea of U بعنوان به بهانه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
supervisory U بعنوان بررسی کننده
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
parent U بعنوان والدین عمل کردن
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
whatnot U غیره
etcetera U و غیره
exoskeleton U مو و غیره
grainer U و غیره
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
collective goods U پارک و غیره
queueing U صف اتوبوس و غیره
queued U صف اتوبوس و غیره
queue U صف اتوبوس و غیره
queues U صف اتوبوس و غیره
etc U مخفف و غیره
track and field U دیسک و غیره
fallow U غیره مزروع
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
eryngo U ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com