Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gazetteer
U
روزنامه نویس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staffer
U
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffers
U
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
addersser or or
U
نامه نویس عریضه نویس
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
versions
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
papered
U
روزنامه
journals
U
روزنامه
newspapers
U
روزنامه
papers
U
روزنامه
paper
U
روزنامه
papering
U
روزنامه
journal
U
روزنامه
newspaper
U
روزنامه
the daily paper
U
روزنامه
columns
U
ستون روزنامه
column
U
ستون روزنامه
journalism
U
روزنامه نگاری
newsstand
U
روزنامه فروشی
editor
U
سردبیر روزنامه
sportswriter
U
خبرنگارورزشی روزنامه
cutting
U
برش روزنامه
publicists
U
روزنامه نگار
news vendor
U
روزنامه فروش
newsmen
U
روزنامه فروش
newspaper columns
U
ستونهای روزنامه
official gazette
U
روزنامه رسمی
news agent
U
روزنامه فروش
official jurnal
U
روزنامه رسمی
journalist
U
روزنامه نگار
journalists
U
روزنامه نگار
logbook
U
روزنامه دریاپیمایی
local paper
U
روزنامه محلی
publicist
U
روزنامه نگار
newsman
U
روزنامه فروش
book of account
U
دفتر روزنامه
journals
U
دفتر روزنامه
paper boys
U
روزنامه رسان
paper boys
U
روزنامه فروش
paper boy
U
روزنامه رسان
paper boy
U
روزنامه فروش
journal
U
دفتر روزنامه
daily news paper
U
روزنامه یومیه
day book
U
دفتر روزنامه
daybook
U
دفتر روزنامه
newspaperman
U
روزنامه فروش
daily
U
روزنامه یومیه
dailies
U
روزنامه یومیه
newsprint
U
طبع روزنامه
newspapermen
U
روزنامه نگار
newspaperman
U
روزنامه نگار
head line
U
عنوان سرصفحه روزنامه
editoress
U
مدیره روزنامه یامجله
newsprint
U
ماشین چاپ روزنامه
news stand
U
جایگاه فروش روزنامه
news-stands
U
جایگاه فروش روزنامه
gazette
U
مجله رسمی روزنامه
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
headliner
U
نویسنده سرمقاله روزنامه
journal
U
دفتر روزنامه یکان
newspapermen
U
صاحب وگرداننده روزنامه
intelligence journal
U
دفتر روزنامه اطلاعات
newspaper
U
روزنامه نگاری کردن
news-stand
U
جایگاه فروش روزنامه
newspaperman
U
صاحب وگرداننده روزنامه
journals
U
دفتر روزنامه یکان
newspapers
U
روزنامه نگاری کردن
newsstand
U
دکه روزنامه فروشی
a newspaper's political affiliation
U
وابستگی سیاسی روزنامه ها
unit journal
U
دفتر روزنامه یکان
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
sales d.
U
دفتر فروش روزنامه
trade journal
U
روزنامه یا مجله بازرگانی
journalistic
U
وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
news room
U
اطاق روزنامه خوانی
newsboy
U
پسر روزنامه فروش
semi monthly
U
روزنامه یامجله دوهفتگی
name plates
U
نام و آرم روزنامه
he writes for the papers
U
برای روزنامه هامقاله مینویسد
newsstand
U
دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
back copy
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
editorial board
U
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
feuilleton
U
پاورقی قسمت پایین روزنامه
tabloids
U
روزنامه نیم قطع و مصور
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
back issue
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
tabloid
U
روزنامه نیم قطع و مصور
offprint
U
مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
shirt-tail
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
scrapped
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
tear sheet
U
قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
shirt-tails
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
scraps
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
balaam
U
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
press campaingn or stunt
U
مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
there is a rush for the papers
U
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
an open letter
U
نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
itemizer
U
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
feuilleton
U
کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
advertorial
U
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
chirographer
U
خط نویس
paper
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
elegist
U
مرثیه نویس
endorseer
U
فهر نویس
calligraphist
U
خوش نویس
elegiast
U
قصیده نویس
write once read many
U
یکبار نویس
emblematist
U
مثل نویس
calligrapher
U
خوش نویس
chronicler
U
وقایع نویس
conveyancer
U
قباله نویس
copyreader
U
سرمقاله نویس
cryptographer
U
رمز نویس
deponent
U
گواهی نویس
dialogist
U
مکالمه نویس
editorialist
U
سرمقاله نویس
elegiast
U
مرثیه نویس
natural historian
U
تاریخ نویس
typewritter
U
ماشین نویس
endorser
U
فهر نویس
mythographer
U
اسطوره نویس
proverbialist
U
مثل نویس
letter writer
U
کاغذ نویس
letter writer
U
نامه نویس
lapicide
U
سنگ نویس
rewriter
U
دوباره نویس
rough or foul copy
U
چرک نویس
scholiast
U
حاشیه نویس
scrabbler
U
مسوده نویس
sign writer
U
تابلو نویس
proser
U
نثر نویس
prosateur
U
نثر نویس
prosaist
U
نثر نویس
orthographer
U
درست نویس
magniloquent
U
قلنبه نویس
magazinist
U
مقاله نویس
magazinist
U
مجله نویس
magazin
U
مجله نویس
paper stainer
U
کتاب نویس
paragrapher
U
عبارت نویس
phonographer
U
صدا نویس
proforma
U
پیش نویس
sign writer
U
لوحه نویس
inker
U
مرکب نویس
fictionist
U
افسانه نویس
tabulating machine
U
جدول نویس
tabulator
U
جدول نویس
the psalmist
U
زبور نویس
tractarian
U
مقاله نویس
fabulist
U
افسانه نویس
fabler
U
افسانه نویس
epistoler
U
نامه نویس
epistler
U
رساله نویس
fictionist
U
داستان نویس
foul copy
U
چرک نویس
odist
U
قصیده نویس
idyllist
U
قصیده نویس
songwriter
U
سرود نویس
head liner
U
سرصفحه نویس
stenograph
U
تند نویس
gnomical
U
کوتاه لب نویس
geneologist
U
شجره نویس
story teller
U
افسانه نویس
gazetteer
U
مجله نویس
endorser
U
پشت نویس
grandiloquent
U
قلنبه نویس
polygraphs
U
بسیار نویس
polygraph
U
بسیار نویس
biographers
U
تذکره نویس
biographer
U
تذکره نویس
playwrights
U
نمایشنامه نویس
playwrights
U
پیس نویس
playwright
U
نمایشنامه نویس
caption
U
زیر نویس
historians
U
تاریخ نویس
historian
U
تاریخ نویس
pamphleteers
U
رساله نویس
pamphleteer
U
رساله نویس
drafts
U
پیش نویس
drafts
U
چرک نویس
minute
U
پیش نویس
playwright
U
پیس نویس
scriptwriters
U
نمایشنامه نویس
scriptwriter
U
نمایشنامه نویس
novelist
U
رمان نویس
satirists
U
هجو نویس
satirist
U
هجو نویس
draughtsmen
U
طرح نویس
draughtsman
U
طرح نویس
draftsmen
U
طرح نویس
dramaturge
U
درام نویس
lexicographers
U
لغت نویس
novelists
U
رمان نویس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com