Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
go
U
رواج داشتن
goes
U
رواج داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
go
U
گشتن رواج داشتن
goes
U
گشتن رواج داشتن
Other Matches
boom
U
رواج
boomed
U
رواج
booming
U
رواج
booms
U
رواج
propagation
U
رواج
circulations
U
رواج
popularity
U
رواج
vogue
U
رواج
currencies
U
رواج
currency
U
رواج
prevalence
U
رواج
circulation
U
رواج
trend-setters
U
رواج دهنده
demonetize
U
از رواج اندختن
circulating edium
U
وسیله رواج
issues
U
رواج دادن
trend-setter
U
رواج دهنده
immobilize
U
از رواج انداختن
immobilises
U
از رواج انداختن
immobilized
U
از رواج انداختن
immobilizes
U
از رواج انداختن
immobilizing
U
از رواج انداختن
immobilised
U
از رواج انداختن
immobilising
U
از رواج انداختن
propounds
U
رواج دادن
issued
U
رواج دادن
issue
U
رواج دادن
propounder
U
رواج دهنده
propounding
U
رواج دادن
propound
U
رواج دادن
circulation
U
رواج پول رایج
circulations
U
رواج پول رایج
propagate
U
پخش شدن رواج دادن
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
propagating
U
پخش شدن رواج دادن
propagated
U
پخش شدن رواج دادن
propagates
U
پخش شدن رواج دادن
pistole
U
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
groschen
U
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
kreutzer
U
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
gem-set rug
U
قالچه جواهر نشان
[بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
peony
U
طرح شقایق فرنگی
[این طرح در فرش های چینی و مفول رواج داشته و بیشتر حاشیه ها را با آن پر می کنند.]
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
circulate
U
انتشار دادن رواج دادن
circulates
U
انتشار دادن رواج دادن
circulated
U
انتشار دادن رواج دادن
mythopoeia
U
افسانه سازی رواج افسانه
butterfly saddle rug
U
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
saddle cover
U
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
room-sized rug
U
فرش های ایرانی
[فرش های درباری]
[بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
want
U
کم داشتن
doubts
U
شک داشتن
lack
U
کم داشتن
wanted
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
lacks
U
کم داشتن
possesses
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
owns
U
داشتن
owned
U
داشتن
own
U
داشتن
relieving
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieve
U
داشتن
to hold
U
داشتن
to have
U
داشتن
to possess
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
doubt
U
شک داشتن
owning
U
داشتن
have
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
to have f.
U
تب داشتن
possessing
U
داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
to be feverish
U
تب داشتن
having
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
possess
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
redolence
U
بو داشتن
bear
U
در بر داشتن
bear
U
داشتن
bears
U
داشتن
provide
U
مقرر داشتن
aspires
U
ارزو داشتن
aspire
U
هوش داشتن
aspired
U
ارزو داشتن
cherished
U
گرامی داشتن
cherish
U
گرامی داشتن
up to
<idiom>
U
بستگی داشتن به
aspired
U
هوش داشتن
correlating
U
همبستگی داشتن
withholds
U
دریغ داشتن
withholding
U
دریغ داشتن
withhold
U
دریغ داشتن
reside
U
اقامت داشتن
aspire
U
ارزو داشتن
provides
U
مقرر داشتن
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
withheld
U
دریغ داشتن
cherishing
U
گرامی داشتن
cherishes
U
گرامی داشتن
aspires
U
هوش داشتن
apprehend
U
بیم داشتن
apprehended
U
بیم داشتن
lends
U
معطوف داشتن
apprehending
U
بیم داشتن
lend
U
معطوف داشتن
espousing
U
عقیده داشتن به
espouses
U
عقیده داشتن به
espoused
U
عقیده داشتن به
espouse
U
عقیده داشتن به
apprehends
U
بیم داشتن
sends
U
ارسال داشتن
sends
U
اعزام داشتن
aspiring
U
ارزو داشتن
aspiring
U
هوش داشتن
send
U
گسیل داشتن
send
U
اعزام داشتن
send
U
ارسال داشتن
sending
U
گسیل داشتن
sending
U
اعزام داشتن
sending
U
ارسال داشتن
resides
U
اقامت داشتن
correlates
U
همبستگی داشتن
resided
U
اقامت داشتن
sends
U
گسیل داشتن
correlate
U
همبستگی داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
attends
U
حضور داشتن
attending
U
حضور داشتن
to think
[of]
U
عقیده داشتن
attend
U
حضور داشتن
stinks
U
تعفن داشتن
stink
U
تعفن داشتن
exists
U
وجود داشتن
existed
U
وجود داشتن
exist
U
وجود داشتن
resembling
U
شباهت داشتن
resembles
U
شباهت داشتن
resembled
U
شباهت داشتن
hanker
U
اشتیاق داشتن
correspond
U
رابطه داشتن
belongs
U
تعلق داشتن
belonged
U
تعلق داشتن
belong
U
تعلق داشتن
to be there
U
وجود داشتن
to stop
[doing something]
U
نگاه داشتن
possessing
U
در تصرف داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
hankers
U
اشتیاق داشتن
hankered
U
اشتیاق داشتن
resemble
U
شباهت داشتن
differs
U
فرق داشتن
occupying
U
مشغول داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com