Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dump
U
رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
tows
U
با طناب کشیدن
tail on
U
کشیدن طناب
tow
U
با طناب کشیدن
to set by the ears
U
باهم بدکردن باهم مخالف کردن
tracks
U
با طناب کشیدن راه
rouse in
U
کشیدن طناب با دست
tracked
U
با طناب کشیدن راه
track
U
با طناب کشیدن راه
lanyard
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
towrope
U
طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
towropes
U
طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
heave around
U
شروع به کار کشیدن طناب با دوار
clear for running
U
طناب برای کشیدن ازاد است
downhaul
U
طناب مخصوص کشیدن بادبان کشتی
lanyards
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to tuck in a child
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
to tuck up a child
[British E]
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
free stroke
U
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke
U
کشیدن سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
to set at loggerheads
U
باهم بد کردن باهم مخالف کردن
evincibly
U
بطوریکه بتوان اثبات کردن
mittens
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
heichyo
U
بازکننده
extensor
U
بازکننده
extensor
U
عضله بازکننده
relocation loader
U
بازکننده جابجاساز
plucks
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
extensor
U
عضلهء منبسط ماهیچهء بازکننده
static line
U
بند ثابت چتر یا بازکننده چترنجات
i wonder he did not catch cold
U
که سرما نخورد
fingerprint
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
Mind your head!
U
مواظب سرت باش!
[که به جایی نخورد]
finger mark
U
با انگشت چرک کردن
nose-picking
U
انگشت کردن در بینی
proverbialize
U
انگشت نما کردن
To take fingerprints.
U
انگشت نگاری کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
to set at variance
U
با هم بد کردن باهم مخالف ت
interwed
U
باهم پیوند کردن
cohabiting
U
باهم زندگی کردن
sums
U
باهم جمع کردن
splicing
U
باهم متصل کردن
splices
U
باهم متصل کردن
sum
U
باهم جمع کردن
spliced
U
باهم متصل کردن
splice
U
باهم متصل کردن
cohabits
U
باهم زندگی کردن
cohabited
U
باهم زندگی کردن
cohabit
U
باهم زندگی کردن
intercommon
U
باهم شرکت کردن
to keep company
U
باهم امیزش کردن
interchanges
U
باهم عوض کردن
interchanging
U
باهم عوض کردن
confuse
U
باهم اشتباه کردن
chums
U
باهم زندگی کردن
interchanged
U
باهم عوض کردن
confuses
U
باهم اشتباه کردن
interchange
U
باهم عوض کردن
symmetrize
U
باهم قرینه کردن
chum
U
باهم زندگی کردن
to make an e. of oneself
U
خود را انگشت نما کردن
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to spar at each other
U
باهم مشت بازی کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
pay out the rope
U
طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
climber
U
پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
disunite
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunites
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
to come to an explanation
U
درتوضیح چیزی باهم موافقت کردن
disunited
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disuniting
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
so that
U
بطوریکه
qua
U
بطوریکه
in due f.
U
بطوریکه
the f. of a table
U
بطوریکه
as
U
بطوریکه
lanyard
U
طناب کوتاه طناب کمر
lanyards
U
طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling
U
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
according as
U
همچنانکه بطوریکه
pace lap
U
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
inapplicably
U
بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably
U
بطوریکه نتوان شمرد
slackens
U
شل کردن طناب
slackened
U
شل کردن طناب
slacken
U
شل کردن طناب
surged
U
شل کردن طناب
surges
U
شل کردن طناب
slackening
U
شل کردن طناب
surge
U
شل کردن طناب
slackest
U
شل کردن طناب
slack
U
شل کردن طناب
slacks
U
شل کردن طناب
veer
U
شل کردن طناب
veers
U
شل کردن طناب
pass a line
U
رد کردن طناب
veered
U
شل کردن طناب
incommutably
U
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
ineffably
U
بطوریکه نتوان بیان کرد
keckle
U
طناب پیچ کردن
seize
U
نج پیچ کردن طناب
seizes
U
نج پیچ کردن طناب
seized
U
نج پیچ کردن طناب
worming
U
روکش کردن طناب
lashes
U
طناب پیچ کردن
woold
U
طناب پیچ کردن
flemish
U
حلقه کردن طناب
lashed
U
طناب پیچ کردن
lash
U
طناب پیچ کردن
how long is the rope
U
درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
incomprehensibly
U
بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
entertainingly
U
بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
ideally
U
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
incompressibly
U
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
loft
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
take a strain
U
وارد کردن فشار به طناب
cast off
U
باز کردن طناب قایق
unlay
U
باز کردن تای طناب
tripped
U
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip
U
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips
U
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
illimitably
U
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
lashing
U
طناب پیچ کردن نوار پیچی
bight
U
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
micro prolog
U
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
hypoventilation
U
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
tuck
U
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucks
U
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucking
U
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
coverings
U
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers
U
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
U
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
wash in
U
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
ventriloquism
U
سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
variable incidence
U
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
to scrape down
U
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
pegs
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
non rotating wire rope
U
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
blank
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
duck and drake
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
gestalt
U
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
To smell. To sniff.
U
بو کشیدن ،بو کردن
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
lengthening
U
طولانی کردن کشیدن
lengthened
U
طولانی کردن کشیدن
lengthen
U
طولانی کردن کشیدن
straps
U
کشیدن تیز کردن
triggered
U
کشیدن رها کردن
triggers
U
کشیدن رها کردن
experiencing
U
تجربه کردن کشیدن
lengthens
U
طولانی کردن کشیدن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
experiences
U
تجربه کردن کشیدن
experience
U
تجربه کردن کشیدن
traces
U
ضبط کردن کشیدن
traced
U
ضبط کردن کشیدن
strap
U
کشیدن تیز کردن
trigger
U
کشیدن رها کردن
trace
U
ضبط کردن کشیدن
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
fences
U
حفظ کردن نرده کشیدن
fence
U
حفظ کردن نرده کشیدن
impale
U
محدود کردن میله کشیدن
machinate
U
نقشه کشیدن تدبیر کردن
rail
U
نرده کشیدن توبیخ کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com