English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
overleap U جستن از
bounce U پس جستن
spring U جستن
springs U جستن
jumps U جستن
outjockey U جستن بر
bounces U پس جستن
bounced U پس جستن
jumped U جستن
jump U جستن
shoot-outs U بالا جستن
transcended U سبقت جستن
transcend U سبقت جستن
deny U تبری جستن
denying U تبری جستن
denies U تبری جستن
denied U تبری جستن
to make a pounce U ناگهان جستن
to seek shelter U پناه جستن
to seek refuge U پناه جستن
excel U تفوق جستن بر
excelled U تفوق جستن بر
excelling U تفوق جستن بر
excels U تفوق جستن بر
to keep one's distance U دوری جستن
to give the go by to U پیشی جستن بر
to get the upper hand U پیشی جستن
shoot forth U بالا جستن
shoot out U بالا جستن
shoot-out U بالا جستن
hips U جستن پریدن
transcending U سبقت جستن
transcends U سبقت جستن
overtop U برتی جستن بر
forestall U پیش جستن بر
forestalled U پیش جستن بر
get the start of U سبقت جستن بر
outrun U پیشی جستن بر
outrunning U پیشی جستن بر
outruns U پیشی جستن بر
outvie U برتری جستن از
antecede U برتری جستن
outguess U سبقت جستن
outbalance U پیشی جستن
overtop U برتری جستن از
purgation U برائت جستن
to get the better of U پیشی جستن بر
to gain the upper hand U تفوق جستن
to gain a ccess U تقرب جستن
overridden U برتری جستن بر
override U برتری جستن بر
overrides U برتری جستن بر
overrode U برتری جستن بر
to find fault with U عیب جستن
to find f.with U عیب جستن از
forestalls U پیش جستن بر
to carry sword U شمشیر جستن
out act U پیشی جستن از
hip U جستن پریدن
renounce U تبری جستن از
leaps U جستن دویدن
assists U شرکت جستن
assisting U شرکت جستن
assisted U شرکت جستن
to be off the hook <idiom> U از خطر جستن
to be over the worst <idiom> U از خطر جستن
to be over the hump [American] <idiom> U از خطر جستن
assist U شرکت جستن
to come out of the woods <idiom> U از خطر جستن
renounced U تبری جستن از
renounces U تبری جستن از
leaped U جستن دویدن
best U برتری جستن
to be out of the woods <idiom> U از خطر جستن
leap U جستن دویدن
renouncing U تبری جستن از
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
find U جستن تشخیص دادن
out maneuver U تفوق جستن در مانور
finds U جستن تشخیص دادن
wager of law U تبری جستن با سوگند
trumps U مغلوب ساختن پیشی جستن
trump U مغلوب ساختن پیشی جستن
emulate U برابری جستن با پهلو زدن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
emulates U برابری جستن با پهلو زدن
anticipates U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulating U برابری جستن با پهلو زدن
emulated U برابری جستن با پهلو زدن
anticipated U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
outstrips U عقب گذاشتن پیشی جستن از
anticipating U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipate U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
outstrip U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripping U عقب گذاشتن پیشی جستن از
overjump U بیش از اندازه نیروی خود جستن
to have recourse to a person U بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
toget the start of one's rival U بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
to steal a march on any one U بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
scooted U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
rocket U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketing U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rockets U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
escaped U خلاصی
escaping U خلاصی
riddance U خلاصی
free wheeling U خلاصی
escapes U خلاصی
extrication U خلاصی
escape U خلاصی
quietus U خلاصی
playing U خلاصی داشتن
played U خلاصی بازی
played U خلاصی داشتن
play U خلاصی بازی
play U خلاصی داشتن
rescues U رهانیدن خلاصی
free wheeling U حالت خلاصی
playing U خلاصی بازی
plays U خلاصی داشتن
plays U خلاصی بازی
rescuing U رهانیدن خلاصی
rescued U رهانیدن خلاصی
rescue U رهانیدن خلاصی
relief angle U زاویه خلاصی
quitting U رها سازی خلاصی
quit U رها سازی خلاصی
extricate U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricates U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricating U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricated U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
backlash U خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
goby U رهایی
extrication U رهایی
escapement U رهایی
quietus U رهایی
emanacipation U رهایی
salvation U رهایی
deliveries U رهایی
liveries U رهایی
emancipation U رهایی
escaping U رهایی
escapes U رهایی
escaped U رهایی
escape U رهایی
riddance U رهایی
delivery U رهایی
livery U رهایی
relief U رهایی
deliverance U رهایی
rescues U رهایی
rescued U رهایی
rescuing U رهایی
abandonment U رهایی
rescue U رهایی
get out U رهایی یافتن
to get off U رهایی یافتن از
disenchantment U رهایی از طلسم
rescued U رهایی دادن
rescuing U رهایی دادن
rescue U رهایی دادن
to get rid of U رهایی یافتن از
rescues U رهایی دادن
disillusion U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
disillusions U رهایی از شیفتگی
survivals U رهایی از انهدام
survival U رهایی از انهدام
to extricate oneself U رهایی یافتن
break off position U نقطه رهایی
bomb release line U خط رهایی بمب
emergency relief U رهایی از بلایا
emancipator U رهایی دهنده
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
release point U نقطه رهایی
break up value U قیمت رهایی
keep one's head above water U رهایی یافتن
acquittance U رهایی بخشودگی
break off U رهایی ازدرگیری
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
released U منتشر ساختن رهایی
bomb release point U نقطه رهایی بمب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com