English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
deliveries U رهایی
liveries U رهایی
livery U رهایی
emancipation U رهایی
escaping U رهایی
delivery U رهایی
abandonment U رهایی
goby U رهایی
extrication U رهایی
escapement U رهایی
quietus U رهایی
deliverance U رهایی
emanacipation U رهایی
escapes U رهایی
rescues U رهایی
rescued U رهایی
rescue U رهایی
riddance U رهایی
relief U رهایی
salvation U رهایی
rescuing U رهایی
escape U رهایی
escaped U رهایی
emergency relief U رهایی از بلایا
emancipator U رهایی دهنده
acquittance U رهایی بخشودگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
break up value U قیمت رهایی
break off position U نقطه رهایی
break off U رهایی ازدرگیری
bomb release line U خط رهایی بمب
disenchantment U رهایی از طلسم
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
get out U رهایی یافتن
to get off U رهایی یافتن از
to get rid of U رهایی یافتن از
survival U رهایی از انهدام
to extricate oneself U رهایی یافتن
survivals U رهایی از انهدام
disillusions U رهایی از شیفتگی
rescue U رهایی دادن
rescued U رهایی دادن
keep one's head above water U رهایی یافتن
disillusion U رهایی از شیفتگی
release point U نقطه رهایی
rescues U رهایی دادن
rescuing U رهایی دادن
release U منتشر ساختن رهایی
releases U منتشر ساختن رهایی
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
released U منتشر ساختن رهایی
dropping angle U زاویه رهایی بمب
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
bomb release point U نقطه رهایی بمب
bailment U رهایی به قید ضمانت
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
sponsion U تعهد
liability U تعهد
obligation U تعهد
mandate U تعهد
contract U تعهد
obligations U تعهد
warranties U تعهد
undertaking U تعهد
liabilities U تعهد
assurances U تعهد
commitments U تعهد
commitment U تعهد
assumes U تعهد
assumpsit U تعهد
onus U تعهد
assurance U تعهد
bank bond U تعهد
mandating U تعهد
mandates U تعهد
mandated U تعهد
committment U تعهد
obstriction U تعهد
oblogation U تعهد
assume U تعهد
assunption U تعهد
engagements U تعهد
guarantee U تعهد
engagement U تعهد
guarantees U تعهد
warranty U تعهد
bond U تعهد
guaranteed U تعهد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
peremptory undertaking U تعهد قاطع
preengagement U تعهد قبلی
nonalignment U عدم تعهد
underwrites U تعهد کردن
honouring U انجام تعهد
breach of an obligation U تخلف از تعهد
underwrite U تعهد کردن
discharge of an obligation U سقوط تعهد
mature obligation U تعهد حال
warranty U تعهد کننده
honored U انجام تعهد
honoring U انجام تعهد
honors U انجام تعهد
fulfilment of an obligation U ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
undertake U تعهد کردن
termination of an obligation U انقضاء تعهد
extinction of an obligation U انقضاء تعهد
honour U انجام تعهد
honoured U انجام تعهد
liability to disease U تعهد امادگی
implied assumpist U تعهد ضمنی
without engagement U فاقد تعهد
substitution of an obligation U تبدیل تعهد
take on U تعهد کردن
subscriber U تعهد کننده
enterprise U تعهد تجارت
warranties U تعهد کننده
subscriptions U تعهد پرداخت
enterprises U تعهد تجارت
subscription U تعهد پرداخت
to take on U تعهد کردن
undertaken U تعهد کردن
undertakes U تعهد کردن
committal U تعهد الزام
substitution of a different obligation U تبدیل تعهد
covenants U تعهد کردن
covenant U تعهد کردن
underwrote U تعهد کردن
underwritten U تعهد کردن
underwriting U تعهد کردن
honours U انجام تعهد
recognizance U تعهد نامه
subscribers U تعهد کننده
warrantor U تعهد کننده ضامن
pre engaged U دارای تعهد قبلی
long tail liability U تعهد طولانی مدت
promissory U وابسته به تعهد یا قول
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
novation U تبدیل تعهد یا مدیون
honouring U ایفای تعهد کردن
joint bond U تعهد یا ضمانت مشترک
honoring U ایفای تعهد کردن
plight U تعهد دادن گرفتاری
binding cover U پوشش تعهد شده
honors U ایفای تعهد کردن
liability U تعهد موجودی بانکی
honour U ایفای تعهد کردن
bond U تعهد موافقت نامه
honoured U ایفای تعهد کردن
honours U ایفای تعهد کردن
liabilities U تعهد موجودی بانکی
failure to comply with the transaction U عدم ایفاء تعهد
pledged U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledging U تعهد والتزام گروگذاشتن
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
pledges U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge U تعهد والتزام گروگذاشتن
honored U ایفای تعهد کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com