Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
least significant digit
U
رقم با کمترین ارزش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
LSD
U
Digit Significant Least رقم با کمترین ارزش
normalization
U
را در محل با کمترین ارزش می افزاید
mode
U
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
modes
U
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
lsc
U
کاراکتر با کمترین ارزش
noisy mode
U
سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
Other Matches
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
low tide
U
کمترین حد
minimum
U
کمترین
least
U
کمترین
the least amount
U
کمترین
price cut to the bone
U
کمترین قیمت
bottom price
U
کمترین قیمت
minimum price
U
کمترین قیمت
rock-bottom price
U
کمترین قیمت
ground state
U
کمترین نیرو
minims
U
ذره کمترین
to the very least
U
تا کمترین
[دست کم ]
minim
U
ذره کمترین
neap tide
U
کمترین جذر و مد
the least amount
U
کمترین کار
neap season
U
فصل کمترین جزر و مد
huffman tree
U
درختی با کمترین مقادیر
least squares method
U
روش کمترین مجذورات
minimal audible sound
U
کمترین صوت شنودپذیر
minimal changes method
U
روش کمترین تغییرات
it shall not be scathed
U
) کمترین اسیبی به ان نخواهدرسید
jnd
U
کمترین تفاوت محسوس
last but not least
U
اخرین ولی نه کمترین
method of least squares
U
روش کمترین مجذورات
just noticeable difference
U
کمترین تفاوت محسوس
My salary is too small for me .
U
کمترین توجهی نکرد
Without the least regard .
U
بدون کمترین ملاحظه یی
hurdle rate of return
U
کمترین نرخ بازده
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
minimal brain damage
U
کمترین اسیب مغزی موثر
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
ranges
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
ranged
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
range
U
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
rock bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
span
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spans
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
rock-bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
spanning
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machines
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
compacting
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacted
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
compact
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
major cycle
U
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
compacts
U
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
crest clearing graph
U
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
elegant programming
U
نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
clearance volume
U
کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
LSD
U
رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
logic seeking
U
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
venturi
U
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
least significant bit
U
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
auctioneering device
U
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
reserve factor
U
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
machine
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machined
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
fustian
U
بی ارزش
good for nothing
U
بی ارزش
market value
U
ارزش
values
U
ارزش
naught
U
بی ارزش
regardant
U
با ارزش
value
U
ارزش
low level
U
کم ارزش
picayune
U
بی ارزش
picayubnish
U
بی ارزش
worthless
U
بی ارزش
junky
U
بی ارزش
no par
U
بی ارزش
low grade
U
کم ارزش
brummagem
U
بی ارزش
brummagem
U
کم ارزش
valuing
U
ارزش
big ticket
U
با ارزش
valueless
U
بی ارزش
punk
U
بی ارزش
worth
U
با ارزش
trivalence
U
سه ارزش
trivalency
U
سه ارزش
worth
U
ارزش
unvalued
U
بی ارزش
treasure
U
با ارزش
avail
U
ارزش
price
U
ارزش
prices
U
ارزش
punks
U
بی ارزش
worm eaten
U
بی ارزش
small change
U
کم ارزش
rubbish
U
بی ارزش
rewarding
U
پر ارزش
raffish
U
بی ارزش
shotten
U
بی ارزش
worthiness
U
ارزش
cost
U
ارزش
sensitivities
U
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity
U
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
kitsch
U
هنر بی ارزش
loan value
U
ارزش استقراض
loan value
U
ارزش وام
limiting value
U
ارزش نهایی
meed
U
پاداش ارزش
market value
U
ارزش بازاری
logical value
U
ارزش منطقی
manufacture cost
U
ارزش ساخت
present value
U
ارزش فعلی
economic value
U
ارزش اقتصادی
maintenance cost
U
ارزش نگهداری
man friday
U
کمک با ارزش
heritage asset
U
میراث با ارزش
loss of value
U
افت ارزش
objective value
U
ارزش عینی
threshold value
U
ارزش استانهای
final value
U
ارزش نهایی
face value
U
ارزش صوری
face value
U
ارزش اسمی
expected value
U
ارزش منتظره
exchange value
U
ارزش مبادلهای
exchange value
U
ارزش مبادله
equity capital
U
ارزش ویژه
end value
U
ارزش انتهایی
gross value
U
ارزش ناخالص
it is of little worth
U
کم ارزش است
intrinsic value
U
ارزش ذاتی
influence value
U
ارزش تاثیر
increase in value
U
افزایش ارزش
heating value
U
ارزش گرمایی
heat value
U
ارزش گرمایی
heat of combustion
U
ارزش گرمایی
salavage value
U
ارزش اسقاطی
tinker's dam
U
چیزبی ارزش
tinker's damn
U
چیزبی ارزش
truth value
U
ارزش درستی
undervaluation
U
کم ارزش گذاری
use by value
U
استفاده با ارزش
use value
U
ارزش استفاده
use value
U
ارزش استعمال
valorization
U
تعیین ارزش
valuably
U
بطور با ارزش
value added
U
ارزش افزوده
value analysis
U
تحلیل ارزش
value theory
U
نظریه ارزش
theory of value
U
نظریه ارزش
survival value
U
ارزش بقا
scrap value
U
ارزش اسقاطی
rental value
U
ارزش اجارهای
salvage value
U
ارزش بازیافتنی
real value
U
ارزش واقعی
quantitative value
U
ارزش مقداری
quantitative value
U
ارزش کمی
production cost
U
ارزش ساخت
scale value
U
ارزش مقیاسی
store of value
U
منبع ارزش
prime cost
U
ارزش اولیه
subjective value
U
ارزش ذهنی
surplus value
U
ارزش اضافی
surrender value
U
ارزش بازخرید
present worth
U
ارزش فعلی
present worth
U
ارزش حال
nominal value
U
ارزش اسمی
value in use
U
ارزش استعمال
value of assets
U
ارزش دارائی ها
value of money
U
ارزش پول
waff
U
نظر بی ارزش
net worth
U
ارزش خالص
net value
U
ارزش خالص
net price
U
ارزش خالص
indexation
U
ارزش ترازی
monetary value
U
ارزش پولی
wear thin
<idiom>
U
بی ارزش شدن
value in use
U
ارزش استفاده
numerical value
U
ارزش عددی
present value
U
ارزش فعلی
present value
U
ارزش حال
place value
U
ارزش مکانی
value as security
U
ارزش تضمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com