Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grid
U
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
grids
U
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
helter-skelter
U
درهم برهم
topsy-turvy
<idiom>
U
درهم برهم
elusory
U
درهم برهم
woebegone
U
درهم و برهم
out of order
U
درهم برهم
imbroglios
U
درهم و برهم
helter-skelters
U
درهم برهم
imbroglio
U
درهم و برهم
topsyturvy
U
درهم برهم
untidy
U
درهم و برهم
cramped
U
درهم و برهم
in a bad order
U
درهم برهم
higgledy-piggledy
U
درهم برهم
unorganized
U
درهم و برهم
cramp hand writing
U
خط درهم و برهم
olla
U
اش درهم برهم
olio
U
درهم و برهم
at sixes and sevens
U
درهم و برهم
untidier
U
درهم و برهم
untidiest
U
درهم و برهم
untidily
U
درهم و برهم
pell-mell
U
درهم برهم
promiscuously
U
بطور درهم برهم
discombobulate
U
درهم و برهم کردن
pell-mell
U
بطور درهم برهم
elf knot
U
موی درهم برهم
elf lock
U
موی درهم برهم
matted
U
درهم برهم حصیری
desultory
U
بی ترتیب درهم و برهم
to make hay of
U
درهم برهم کردن
goulash
U
چیز درهم و برهم
littery
U
ریخته و پاشیده درهم برهم
dithyramb
U
سرود درهم برهم ووحشیانه یونانیان باستانی
puzzle head
U
که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
mash
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
intertwined
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
pleach
U
درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
clutter
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
cluttered
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
branches of production
U
رشتههای تولید
throwing events
U
رشتههای پرتابی
pyramidal tracts
U
رشتههای هرمی
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
fibrillation
U
انقباض بی نظم رشتههای عضلانی
flocculate
U
بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
rice
U
بصورت رشتههای برنج ماننددراوردن
interdisciplinary
U
مربوط به رشتههای مختلف علمی
twice laid
U
ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
asbestos
U
سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
abiston
U
سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fibre optics
U
وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
marlinespike
U
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
cable suspension bridge
U
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
hemstitch
U
رشتههای نخ رابطورموازی قرار دادن ورشتههای عمودی را ازلای انهاگذراندن
cont line
U
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
string
U
بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
byte
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
bytes
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
universal
U
قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
USART
U
قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
haywire
U
در هم و برهم
in a tumble
U
در هم برهم
tangle
U
در هم و برهم
tangles
U
در هم و برهم
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
local
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
locals
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
higgledy-piggledy
U
بطوردرهم برهم
shut
U
برهم نهادن
bashes
U
برهم زدن
bashing
U
برهم زدن
disbandment
U
برهم خوردگی
shuts
U
برهم نهادن
bashed
U
برهم زدن
shutting
U
برهم نهادن
bash
U
برهم زدن
fazed
U
برهم زدن
fazes
U
برهم زدن
coup
U
برهم زدن
faze
U
برهم زدن
unsettles
U
برهم زدن
unsettle
U
برهم زدن
disbands
U
برهم زدن
disbanding
U
برهم زدن
disband
U
برهم زدن
perturbable
U
برهم زدنی
pertubative
U
برهم زننده
pasticcqo
U
چیزدرهم برهم
interaction
U
برهم کنش
fazing
U
برهم زدن
coups
U
برهم زدن
derange
U
برهم زدن
discompose
U
برهم زدن
disturber
U
برهم زننده
electrostatic interaction
U
برهم کنش الکترواستاتیکی
compatriotic
U
مبنی برهم میهنی
coulomb interaction
U
برهم کنش کولنی
embroiled
U
میانه برهم زدن
embroiling
U
میانه برهم زدن
embroils
U
میانه برهم زدن
embroil
U
میانه برهم زدن
lamellate
U
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
U
فسیل مانند سنگواره مانند
disorder
U
برهم زدن مختل کردن
upset _
U
برهم زنی بهم خوردگی
tousle
U
برهم زدن پریشان کردن
disorders
U
برهم زدن مختل کردن
nictitate
U
برهم زدن پلک چشم
twinkling
U
بیک چشم برهم زدن
in the twinkling of a bedpost
U
بیک چشم برهم زدن
overset
U
برهم زدن سرنگون کردن
in the turning of a hand
U
بیک چشم برهم زدن
in a winkling
U
بیک چشم برهم زدن
orthogonal mesh reinforcement
U
شبکه ارماتور عمود برهم
in the twinkling of an eye
U
بیک چشم برهم زدن
charivari
U
صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
in a flash
U
بیک چشم برهم زدن
wing
U
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
winging
U
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
vocal cords
U
تارهای صوتی رشتههای صوتی یا اوایی
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
aluminum wool
U
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
cross flow
U
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
drachma
U
درهم
entangled
U
درهم
drachm
U
درهم
garbled
U
درهم
hash
U
درهم
the name of the unit of silver
U
درهم
drachmas
U
درهم
drachmae
U
درهم
currency of early islam
U
درهم
uptight
U
درهم
graded sand
U
شن درهم
unsettled
U
درهم
mixed
U
درهم
shaggy
U
درهم
scrunched
U
درهم شکستن
overwhelms
U
درهم شکستن
overwhelmed
U
درهم شکستن
scrunches
U
درهم شکستن
scrunching
U
درهم شکستن
overwhelm
U
درهم شکستن
hugger mugger
U
درهم وبرهمی
hurry scurry
U
درهم وبرهم
writhen
U
درهم پیچیده
scrunch
U
درهم شکستن
hurry skurry
U
درهم وبرهم
misruling
U
درهم وبرهمی
misrules
U
درهم وبرهمی
misrule
U
درهم وبرهمی
misruled
U
درهم وبرهمی
puchery
U
درهم کشیدن
immingle
U
درهم امیختن
mixed environment
U
محیط درهم
muss
U
درهم وبرهمی
conflating
U
درهم آمیختن
off the rails
U
مختل درهم
mats
U
درهم گیرکردن
foul-up
U
درهم و برهمی
foul-up
U
درهم گوریدگی
foul-ups
U
درهم و برهمی
hash
U
درهم کردن
mat
U
درهم گیرکردن
conflates
U
درهم آمیختن
conflated
U
درهم آمیختن
vanquishing
U
درهم شکستن
vanquishes
U
درهم شکستن
vanquished
U
درهم شکستن
pleach
U
درهم بافتن
interfluous
U
درهم امیزنده
intwine
U
درهم بافتن
pial
U
درهم وبرهم
messiness
U
درهم برهمی
conflate
U
درهم آمیختن
vanquish
U
درهم شکستن
disarray
U
درهم وبرهمی
turbidness
U
درهم برهمی
break down
U
درهم شکستن
condenser
U
درهم فشارنده
disruptive
U
درهم گسیخته
smashers
U
درهم شکننده
smasher
U
درهم شکننده
wild and woolly
U
درهم ریخته
puckers
U
درهم کشیدن
puckering
U
درهم کشیدن
puckered
U
درهم کشیدن
pucker
U
درهم کشیدن
tear up
U
درهم دریدن
anastomois
U
درهم بازشدگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com