English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scrip U رسید موقتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
slump U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
receipts U رسید
receipt U رسید
maturity U سر رسید
quittance U رسید
receipt statement U رسید
due date U سر رسید
when it came to a push U رسید
adinterim U موقتی
treadway U پل موقتی
interim U موقتی
provisionary U موقتی
pro forma U موقتی
intrim U موقتی
flying bridge U پل موقتی
jackleg U موقتی
extemporaneous U موقتی
tentative <adj.> U موقتی
make-shift <adj.> U موقتی
temporary <adj.> U موقتی
provisional <adj.> U موقتی
provisory <adj.> U موقتی
makeshift <adj.> U موقتی
It occurred to me. U به فکرم رسید.
It occurred to me. U به نظرم رسید.
It came home to me. U به نظرم رسید.
the post has come U پست رسید
It crossed my mind. U به فکرم رسید.
It came home to me. U به فکرم رسید.
hand receipt U رسید دستی
to a receipt U رسید گرفتن
chitty U یادداشت-رسید
certificate of receipt U گواهی رسید
debit note U رسید بدهکار
world came that U خبر رسید که
matured U سر رسید شده
dock receipt U رسید لنگرگاه
warehouse receipt U رسید انبار
It's over. U به پایان رسید.
to fall due U سر رسید شدن
It crossed my mind. U به نظرم رسید.
official receipt U رسید رسمی
voucher U قبض رسید
receipts U قبض رسید
dock warrant U رسید لنگرگاه
vouchers U قبض رسید
summer is in U تابستان رسید
it crossed my mind U بنظرم رسید
binders U رسید بیعانه
What time do we arrive? U کی خواهیم رسید؟
quittance U رسید مفاصا
binder U رسید بیعانه
receipt U قبض رسید
faddle U سرگرمی موقتی
house of d. U زندان موقتی
baste U کوک موقتی
sojoiurn U اقامت موقتی
bastes U کوک موقتی
corner U انحصار موقتی
provisionality U موقتی بودن
scratch file U فایل موقتی
phantom tumour U باد موقتی
floating bridge U پل متحرک موقتی
temporary structures U ساختمانهای موقتی
temporary storage U انباره موقتی
temporary income U درامد موقتی
temporary gauge U اشل موقتی
temporary error U خطای موقتی
temporariness U موقتی بودن
make shift construction U طرح موقتی
make do U چاره موقتی
non resident U مقیم موقتی
sojourner U ساکن موقتی
funk hole U پناهگاه موقتی
phantom tumour U برامدگی موقتی
cornering U انحصار موقتی
corners U انحصار موقتی
basted U کوک موقتی
bivouac U اردوگاه موقتی
dugouts U پناهگاه موقتی
gleaming U تظاهر موقتی
gleams U تظاهر موقتی
temporal U موقتی زودگذرفانی
palliatives U مسکن موقتی
palliative U مسکن موقتی
non-residents U مقیم موقتی
non-resident U مقیم موقتی
sojourn U اقامت موقتی
bivouacs U اردوگاه موقتی
sojourns U اقامت موقتی
bivouacs U اردوی موقتی
dugout U پناهگاه موقتی
bivouacking U اردوگاه موقتی
bivouacked U اردوگاه موقتی
bivouac U اردوی موقتی
gleamed U تظاهر موقتی
gleam U تظاهر موقتی
barricade U سنگربندی موقتی
adjournments U تعطیل موقتی
bivouacking U اردوی موقتی
bivouacked U اردوی موقتی
adjournment U تعطیل موقتی
coalitions U اتحاد موقتی
provisionality U جنبه موقتی
barricading U سنگربندی موقتی
barricades U سنگربندی موقتی
barricaded U سنگربندی موقتی
coalition U اتحاد موقتی
receipts U رسید پیام دریافت شد
it received royal assent U به توشیح ملوکانه رسید
railway receipt U رسید راه اهن
it was signed by his majesty the shah U به توشیح همایونی رسید
receipt U رسید پیام دریافت شد
receipts U دریافت رسید دادن
receipt U دریافت رسید دادن
data fright receipt U رسید اماری حمل
mate's receipt U رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt U رسید معاون ناخدا
point of intersection U نقطه بهم رسید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
dock warrant U رسید انبار بارانداز
air mail receipt U رسید پست هوایی
data freight receipt U رسید اماری حمل
clean receipt U رسید بی قید و شرط
appropriation receipt U رسید سپرده قانونی
appropriation receipt U رسیدسپرده رسید اعتبار
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
acknowledgments U اعلام وصول رسید
i am through with my work U کارم به پایان رسید
i am in receipt of your letter U نامه شما به من رسید
he was overtake by a storm U طوفانی باودر رسید
the hour has struck U موقع بحران رسید
acknowledgement U اعلام وصول رسید
acknowledgements U اعلام وصول رسید
He was sick to death . He was fed up to the back teeth . U جانش به لب آمد ( رسید )
Band-Aid U چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids U چارهی سطحی و موقتی
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
stop gap U وسیله یا چاره موقتی
temporary data set U مجموعه داده موقتی
interim dividend سود موقتی سهام
recesses U تعطیل موقتی تنفس
interregna U دوره حکومت موقتی
interregnum U دوره حکومت موقتی
interregnums U دوره حکومت موقتی
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
gasoline dump U مخزن موقتی بنزین
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
booth U پاسگاه یادکه موقتی
booths U پاسگاه یادکه موقتی
casual uplift U بالا رفتن موقتی
casual uplift U بالا بردن موقتی
interim certificates U سند قرضه موقتی
interim dividend U سود سهام موقتی
frame U هیکل حالت موقتی
interlocutory U موقتی غیر قطعی
interrex U رئیس حکومت موقتی
jury sturt U پایه اضافی یا موقتی
recess U تعطیل موقتی تنفس
dump U انبار موقتی اشغالدان
He arrived in the nick of time . U درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
It changed hands a few times before I got it. U چند دست گشت تا به من رسید
The train was 10 minutes late. U قطار 10 دقیقه دیر رسید
I heard a sound . U صدائی به گوشم خورد( رسید )
The train came in on time . U قطار به موقع رسید ( سروقت )
offenders will be punished U متخلفین بکیفر خواهند رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) . U مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
makeshift U چاره موقتی ادم رذل
hoarding U جمع اوری دیوار موقتی
hoardings U جمع اوری دیوار موقتی
put someone up U به کسی بطور موقتی جا دادن
epaulement U استحکام موقتی جناحی مترس
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
the bill will mature to morrow U سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
the bill is overdraw U سر رسید برات منقضی شده است
A solution suddenly proffered itself. U ناگهان راه حلی به نظر رسید.
bill falls due on U تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
corners U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
cornering U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
retrench U دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
assembly of notables U مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
Luchily for me the train was late. U خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
deferred liability U بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
strip U نوار مین گذاری باند فرود موقتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com