English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
You arrived in the nick of time. U درست بموقع رسیدی
drill sergeant U گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
analog U مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
port U لنگرگاه
haven U لنگرگاه
port complex U لنگرگاه
harbored U لنگرگاه
berths U لنگرگاه
harbor U لنگرگاه
harborage U لنگرگاه
harbourage U لنگرگاه
pier U لنگرگاه
dockage U لنگرگاه
harboring U لنگرگاه
harboured U لنگرگاه
anchorage U لنگرگاه
berth U لنگرگاه
berthed U لنگرگاه
docks U لنگرگاه
anchorages U لنگرگاه
berthing U لنگرگاه
harbour U لنگرگاه
piers U لنگرگاه
docked U لنگرگاه
harbours U لنگرگاه
harbors U لنگرگاه
harbouring U لنگرگاه
dock U لنگرگاه
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
longshorement U باربر لنگرگاه
anchorage buoy U بویه لنگرگاه
roadstead U لنگرگاه باز
longshoreman U باربر لنگرگاه
dock receipt U رسید لنگرگاه
dockers U کارگر لنگرگاه
dock dues U هزینههای لنگرگاه
docker U کارگر لنگرگاه
dock warrant U رسید لنگرگاه
longshoremen U باربر لنگرگاه
aerial port U لنگرگاه هوایی
dock yard U محوطه لنگرگاه
levee U بند لنگرگاه
anchorage U باج لنگرگاه
anchorages U باج لنگرگاه
issues U صادر کردن
issues U صادر شدن
emanate U صادر شدن
promulge U صادر کردن
emanates U صادر شدن
emanated U صادر شدن
emanative U صادر شونده
issue U صادر شدن
issue U صادر کردن
issued U صادر شدن
issued U صادر کردن
send out U صادر کردن
emanating U صادر شدن
emits U صادر کردن
exporter U صادر کننده
pronounce U صادر کردن
pronounces U صادر کردن
emitting U صادر کردن
outgoing U صادر شونده
exporting U صادر کردن
emit U صادر کردن
emitted U صادر کردن
export U صادر کردن
issuable U صادر کردنی
exporters U صادر کننده
issuant U صادر کننده
exported U صادر کردن
berths U اطاق کشتی لنگرگاه
berthing U اطاق کشتی لنگرگاه
wharfinger U صاحب لنگرگاه یابارانداز
berth U اطاق کشتی لنگرگاه
wharves U لنگرگاه لنگر انداختن
roadstead U لنگرگاه دور از ساحل
roadstead U لنگرگاه بدون حفاظ
leave the anchorage U ترک کردن لنگرگاه
wharfs U لنگرگاه لنگر انداختن
wharf U لنگرگاه لنگر انداختن
berthed U اطاق کشتی لنگرگاه
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
to issue instructions U دستور صادر کردن
certificate U گواهی صادر کردن
warrantor U صادر کننده warrant
re export U دوباره صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
issuing bank U بانک صادر کننده
originator U صادر کننده پیام
originators U صادر کننده پیام
issue a warning U اخطار صادر کردن
pass a sentence U حکم صادر کردن
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
wharfinger U مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
ago U : صادر شدن پیش رفتن
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
liable U مسئول
responsive U مسئول
frankpledge U مسئول
responsible U مسئول
warden U مسئول
responsible <adj.> U مسئول
accountable U مسئول
answerable U مسئول
in charge <adj.> U مسئول
marinas U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marina U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dock warrant U سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
charters U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcasts U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
purchasing officer U مسئول خرید
lineman's plier U انبردست مسئول خط
account U مسئول بودن
helmsman U مسئول سکان
liable for damages U مسئول خسارات
undertaking U جواب گو مسئول
supplies officer U مسئول مواد
officer in charge U افسر مسئول
officer on duty U افسر مسئول
authoring system U سیستم مسئول
undertakers U جواب گو مسئول
undertaker U جواب گو مسئول
helmsmen U مسئول سکان
issue commissary U مسئول توزیع
furnace man U مسئول کوره
accountable U مسئول حساب
cryptographer U مسئول رمز
custodians U مسئول مرموزات
to hold responsible U مسئول کردن
to hold responsible U مسئول قراردادن
Not my department. <idiom> U من مسئول نیستم.
That's not my province. U من مسئول آن نیستم.
in charge <idiom> U مسئول بودن
custodians U مسئول سرپرست
wagon master U مسئول واگن
cupola tender U مسئول کوره
data administrator U مسئول داده ها
furnace attendant U مسئول کوره
custodian U مسئول مرموزات
custodian U مسئول سرپرست
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
courier transfer officer U افسر مسئول پیک
anchor detail U نفرات مسئول لنگر
captain of the top U مسئول گروه کار
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
irresponsible U غیر مسئول نامعتبر
have a hand in <idiom> U مسئول کاری شدن
be to blame <idiom> U مسئول کارزشت بودن
corespondent U مسئول جواب گویی
officer in charge U افسر مسئول اجرا
shipment sponsor U مسئول ارسال کالاها
operations detachment U قسمت مسئول عملیات
irresponsibly U بطور غیر مسئول
tallyman U مسئول کنترل محموله
data base administrator U مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
demolition firing party U گروه مسئول انفجارخرج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com