English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
handler U رسیدگی کننده مربی
handlers U رسیدگی کننده مربی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tendentious U رسیدگی کننده
investigators U رسیدگی کننده
investigator U رسیدگی کننده
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
preceptress U مربی زن
skippers U مربی
skippering U مربی
educators U مربی
skippered U مربی
coach U مربی
trainers U مربی
skipper U مربی
coaches U مربی
pedagogues U مربی
pedagogue U مربی
instructor U مربی
trainer U مربی
instructors U مربی
coached U مربی
educator U مربی
corrector U مربی
player coach U مربی
mentors U مربی
preceptor U مربی
playing coach U مربی
mentor U مربی
buckaroo U مربی اسب
assistant trainer U کمک مربی
assistant coach U کمک مربی
breeder U مربی اسب
buckeroo U مربی اسب
exercise boy U مربی اسب
coached U مربی ورزش
preceptorship U مربی گری
coaches U مربی ورزش
coach U مربی ورزش
saboum U مربی تکواندو
jumpmaster U مربی پرش
teachers U معلم مربی
sensei U مربی جودو
teacher U معلم مربی
pit detail U کمک مربی تیراندازی
contract technical instructor U مربی فنی پیمانی
jumpmaster U مربی یا سرپرست چتربازان
string U مربی خم کردن کمان و بستن زه
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
mentoring U مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
coach and pupil method U روش مربی و شاگرد دراموزش
coach and pupil method U روش استفاده ازکمک مربی
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
coach's box U محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
call time U تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
probes U رسیدگی
probed U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
matureness U رسیدگی
service رسیدگی به
puberty U رسیدگی
oyer U رسیدگی
probe U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
serviced U رسیدگی به
audits U رسیدگی
cassation U رسیدگی
attention U رسیدگی
attentions U رسیدگی
consideration U رسیدگی
handling U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
verification U رسیدگی
investigation U رسیدگی
investigations U رسیدگی
auditing U رسیدگی
examinations U رسیدگی
controlment U رسیدگی
examination U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
considerations U رسیدگی
audit U رسیدگی
audited U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
investigative U مبنی بر رسیدگی
inspecting U رسیدگی کردن
cassation U رسیدگی فرجامی
claims handling U رسیدگی به شکایات
inquests U بازجویی رسیدگی
attendance U رسیدگی تیمار
inquisitorial U وابسته به رسیدگی
deal with U رسیدگی کردن
to do for U رسیدگی کردن به
to go into U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
to see to U رسیدگی کردن
auditors U مامور رسیدگی
auditor U مامور رسیدگی
trial on merits U رسیدگی ماهوی
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
the investigation of accounts U رسیدگی بحساب
attendances U رسیدگی تیمار
inquest U بازجویی رسیدگی
scrutiny U رسیدگی مداقه
tries U رسیدگی کردن
inspects U رسیدگی کردن
inspected U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
stock taking U رسیدگی به موجودی
storekeeping U رسیدگی به انبار
quests U تحقیق و رسیدگی
quest U تحقیق و رسیدگی
verifiable U قابل رسیدگی
investigatory U وابسته به رسیدگی
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
go into U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
examine U با into رسیدگی کردن
examined U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
examining U با into رسیدگی کردن
attending U رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
consider U رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
try U رسیدگی کردن
investigate U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
assistance U موافبت رسیدگی
investigates U رسیدگی کردن
scope U دامنه رسیدگی
audit U بازرسی رسیدگی
auditing U رسیدگی کردن
mellowness U نرمی رسیدگی
to see about U رسیدگی کردن
to look in to U رسیدگی کردن
audited U بازرسی رسیدگی
audited U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
verify U رسیدگی کردن
revision U رسیدگی ثانوی
revisions U رسیدگی ثانوی
auditing U بازرسی رسیدگی
verified U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
investigable U قابل رسیدگی
verifying U رسیدگی کردن
audits U بازرسی رسیدگی
examination U رسیدگی معاینه
attention key U کلید رسیدگی
audits U رسیدگی کردن
audit trail U اثر رسیدگی
examinations U رسیدگی معاینه
audit U رسیدگی کردن
combat developer U وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
attendances U ملازمت مراقبت رسیدگی
auditing U ممیزی رسیدگی کردن
trial court U دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
inquiry U پرسش بازجویی رسیدگی
investigatory U تحقیقی مبنی بر رسیدگی
look into <idiom> U رسیدگی یا وارسی کردن
inquiries U پرسش بازجویی رسیدگی
i will see sbout it U من به ان رسیدگی خواهم کرد
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
attendance U ملازمت مراقبت رسیدگی
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
audits U ممیزی رسیدگی کردن
venues U محل رسیدگی به جرم
audit U ممیزی رسیدگی کردن
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
think over <idiom> U با دقت رسیدگی کردن
audited U ممیزی رسیدگی کردن
attends U توجه یا رسیدگی کردن
continuous stock taking U رسیدگی مستمر موجودی
attending U توجه یا رسیدگی کردن
attend U توجه یا رسیدگی کردن
venue U محل رسیدگی به جرم
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
prejudication U صدور رای پیش از رسیدگی
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
prejudicate U بی رسیدگی رای دادن در باره
to go to U رسیدگی کردن انجام دادن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
expertism U تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
practice court U دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com