Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precipitated
U
رسوب کردن
fouled
U
رسوب کردن
foul
U
رسوب کردن
deposit
U
رسوب کردن
precipitate
U
رسوب کردن
sediment
U
رسوب کردن
deposits
U
رسوب کردن
sediments
U
رسوب کردن
precipitation
U
رسوب کردن
fouling
U
رسوب کردن
percipitate
U
رسوب کردن
fouler
U
رسوب کردن
precipitates
U
رسوب کردن
foulest
U
رسوب کردن
precipitating
U
رسوب کردن
fouls
U
رسوب کردن
reprecipitation
U
رسوب کردن مجدد
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
residual
U
رسوب
dreg
U
رسوب
deposits
U
رسوب
fouling
U
رسوب
fouls
U
رسوب
alluvium
U
رسوب
precipitation
U
رسوب
deposit
U
رسوب
alluvion
U
رسوب
sinter
U
رسوب
illuviation
U
رسوب
fouled
U
رسوب
foul
U
رسوب
percipitate
U
رسوب
sediment
U
رسوب
mud
U
رسوب
foulest
U
رسوب
sediments
U
رسوب
fouler
U
رسوب
silt sump
U
چاهک رسوب
silt pit
U
چاله رسوب
tartar
U
ته نشین رسوب
sediment
U
لای رسوب
tartars
U
ته نشین رسوب
deposits
U
ذخیره رسوب
glacial deposit
U
رسوب یخچالی
sediments
U
لای رسوب
mud valve
U
دریجه رسوب
precipitation
U
رسوب دادن
fouling
U
رسوب رسوبات
accretion of silt
U
رسوب زدایی
residuum
U
پسمانده رسوب
bosh
U
رسوب کوارتس
accretionof silt
U
رسوب زدائی
silting
U
رسوب ته نشینی
sedimentation
U
رسوب سازی
trap box
U
حوضچه رسوب
precipitate
U
رسوب شیمیایی
oil sludge
U
رسوب روغن
precipitant
U
عامل رسوب
deposit
U
ذخیره رسوب
sedimentation
U
رسوب گذاری
precipitates
U
رسوب شیمیایی
precipitating
U
رسوب شیمیایی
precipitated
U
رسوب شیمیایی
setting basin
U
حوضچه رسوب
settling basin
U
حوضچه رسوب
trap box
U
حوضچه رسوب زهکشها
reprecipitation
U
رسوب دادن مجدد
vapor deposition
U
رسوب سازی با بخار
sludge
U
رسوب گل و لای ضخیم
precipitation reaction
U
واکنش رسوب دهنده
silt ejector
U
تخلیه کننده رسوب
precipating agent
U
عامل رسوب دهنده
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
eolian
U
رسوب حاصل از جریان باد
alluvial
U
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
tidal mud deposits
U
گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
laterization
U
تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
coppering
U
مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
sludge
U
لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
scale
U
ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
illuviate
U
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
juck work
U
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
fraise
U
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
quantifying
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
valuate
U
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
quantified
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
cession
U
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
to throw light upon
U
روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
to instigate something
U
چیزی را برانگیختن
[اغوا کردن ]
[وادار کردن ]
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
beck
U
باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
briefed
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
references
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
mind
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
minds
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
to beg for a thing
U
چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
briefer
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minding
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
briefest
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
deducting
U
کم کردن چیزی از کل
deducted
U
کم کردن چیزی از کل
to smell at something
U
چیزی را بو کردن
to throw something overboard
U
چیزی را ول کردن
deducts
U
کم کردن چیزی از کل
fills
U
پر کردن چیزی
deduct
U
کم کردن چیزی از کل
defrosting
U
یخ چیزی را اب کردن
defrost
U
یخ چیزی را اب کردن
defrosts
U
یخ چیزی را اب کردن
fill
U
پر کردن چیزی
defrosted
U
یخ چیزی را اب کردن
make do with something
U
با چیزی تا کردن
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کم کردن
to cut something
U
چیزی را کم کردن
to work out something
U
چیزی را حل کردن
to reason out something
U
چیزی را حل کردن
make something do
U
با چیزی تا کردن
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کم کردن
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to muck up something
U
زیرورو کردن چیزی
to screw something up
U
زیرورو کردن چیزی
to screw the pooch
U
زیرورو کردن چیزی
to botch things up
U
زیرورو کردن چیزی
to mess something up
U
زیرورو کردن چیزی
replace
U
چیزی را تعویض کردن
replaces
U
چیزی را تعویض کردن
replaced
U
چیزی را تعویض کردن
to cock something up
U
زیرورو کردن چیزی
to fuck something up
U
زیرورو کردن چیزی
to take apart something
U
چیزی را از هم جدا کردن
to sweeten something
U
چیزی را شیرین کردن
preparations
U
آماده کردن چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com